-
افسون نگاهت 6
دوشنبه 24 اسفند 1394 19:30
سلام دوستای گلم خوبید؟...بفرماید ادامه برای خوندن این قسمت .. دستی جلوی صورتش اومد:هی کیوهیون شی دارم با خودم حرف میزنم؟ -نه حواسم بود.راستش حواسش نبود بعضی اوقات انقدرمحوصورت وصدای جذابش میشد که حرفاش ونمیفهمید تقصیراونبود که دوست جدیدش انقدرتحسین برانگیزه شیوون دست به سینه وطلبکار به صندلیش تکیه داد:واقعا؟بگوچی...
-
طلسم عشق 16
شنبه 22 اسفند 1394 19:30
سلام دوستای عزیزم... بچه های عزیز فردا شب بخاطر شهادت اپ ندارم...شرمنده.... بفرماید ادامه برای خوندن این قسمت ... طلسم شانزدهم کیو بازوهای شیوون را گرفت شدید تکان داد با چشمانی به شدت وحشت زده فریاد زد: شیوونا چی شده؟... شیوونا؟...شیوون را با کشیدن بازوهایش بلند کرد نشاند . شیوون چشمانش بسته بود رنگ صورتش به شدت بی...
-
از جایی که امید رشد کرد - 5
شنبه 22 اسفند 1394 19:00
-
معجزه عشق 41
جمعه 21 اسفند 1394 19:30
سلام دوستای گلم.. بفرماید ادامه برای خوندن این قسمت .. بو///سه چهل و یکم (( با من ازدواج میکنی؟)) دونگهه با اخم ملایمی به هیوک که با چهره ای به شدت بیرنگ شده و چشمانی گشاد شده نگاهش میکرد گفت: شما سالهاست که منو دوست داری درسته؟... خودت میدونی که من گی نیستم ...یه زمانی دوست دختر داشتم... باهاش بهم زدم...توی این سالها...
-
حقایقی از شیوون 13
پنجشنبه 20 اسفند 1394 19:40
این هم از حقایق امشب.... بفرماید ادامه.... همه چیز درباره چویی شیوون ++ مارس 2013 مجله الی با شیوون مصاحبه ای کرده که اینم متنش ... ++ اگه هنرمند نمی شدی چی کار میکردی ؟... شیوون: همیشه در این مورد با پدرو مادرم صحبت میکنم... فکر میکم دانشجوی خارج کشور ... یا به احتمال زیادی کارمند معمولی توی شرکت مثل بقیه دوستام...
-
من که فراموشش نکردم 15
پنجشنبه 20 اسفند 1394 19:30
سلام دوستای گلم... بفرماید ادامه.... پارت پانزدهم روزهای خوشی و موفقیت برای سوجو تمامی نداشت تور شرق آسیا برای سوپرشو روزهای خوشی را برایشان ساخته بود انقدر شاد و سرمست از استقبال فن ها و طرفدارهایشان بودنند که شیوون و کیو را کاملا فراموش کردنند ،انقدر سرگرم بودنند که به قاعده یک تلفن خشک و خالی هم به خودشان وقت...
-
طلسم عشق 15
چهارشنبه 19 اسفند 1394 19:30
سلام دوستای گلم... بفرماید ادامه طلسم پانزدهم دونگهه به ترتیب روی زمین شیوون رویش و کیو روی شیوون و ژومی هم روی کیو بود ؛ دونگهه که از سه نفری که رویش بودنند بدنش فشرده شد فریاد زد: آییییییییی...دیوونه ها لهم کردید...بلند شیددددد.... شیوون از فشار کیو و ژومی که روی سینه اش میاوردنند قلبش از فشار دندهایش درد گرفت...
-
طلسم عشق 14
سهشنبه 18 اسفند 1394 19:30
سلام دوستای گلم... بفرماید ادامه .... طلسم چهاردهم شیوون با دست به صندلی روبرویش اشاره کرد با لبخند گفت: بفرماید... خودش نشست کیو هم در صندلی جلوی شیوون نشست سعی میکرد استرسش را پنهان کند نمیدانست شیوون چه میخواهد بگوید ؟ او چه جواب دهد ؟اگر بخواهد او را برگرداند چه بگوید ؟ چه بکند؟ با چه بهانه ای در خانه بماند ؟...
-
افسون نگاهت 5
دوشنبه 17 اسفند 1394 19:30
سلام دوستای خوشگلم... بفرماید ادامه برای خوندن این قسمت .... باورش نمیشد بعدازیک سال ونیم زجرکشیدن ودوری ازعزیزترینش قراره دوباره باهم باشن دیگه لازم نبود به تنهایی با مشکلاتش روبه رو بشه قراربود همه چی دوباره درست بشه بلاخره بیرون اومد با اون جسته ی لاغرونحیفش بزرگترین تکیه گاه اون بود:بابا؟؟؟ لبخندبزرگی صورتش...
-
تنها گل زندگیم 24
یکشنبه 16 اسفند 1394 19:30
سلام دوستای گلم... بفرماید ادامه .... گل بیست و چهارم ( دعوای عاشقانه) کانگین با لبخند به سانی نگاه میکرد به حرفهایش گوش میداد، ولی در دلش غوغایی به پا بود و ذهنش هزاران فحش به این دختر مزاحم میفرستاد. به شانس بد خود لعنت فرستاد که چرا روز قرارش با شیوون در این پارک یهو این دختر مثل جن جلویش باید ظاهر شود، نمیدانست...
-
طلسم عشق 13
شنبه 15 اسفند 1394 19:30
سلام دوستای گلم.... بفرماید ادامه برای خوندن این قسمت ... طلسم سیزدهم کیو لبانش برای بوسه بر روی لبان شیوون بود قصد جدایی نداشت ، دستانش نیز نیازمند لمس تن شیوون شد شهوت امانی برایش نگذاشت دستش را برای لمس سینه با شانه لخت شیوون بالا اورد که شیوون تکانی خورد . کیو سریع سر پس کشید چشمانش را گشاد کرد به شیوون که بخاطر...
-
از جایی که امید رشد کرد - 4
شنبه 15 اسفند 1394 19:00
-
معجزه عشق 40
جمعه 14 اسفند 1394 19:30
سلام دوستای گلم... بفرماید ادامه برای خوندن این قسمت ... بوسه چهلم (( من دوستت دارم )) ( 15 فوریه 2012) (روز هشتم آزادی) 2روز از آمبولی ریه شیوون گذشته بود ،ریه اش فقط همان یکبار اب اورده و لیتوک ان را بیرون کشیده بود و با مراقبت شدید شبانه روزی لیتوک و کانگین و کیو حال شیوون خیلی بهتر شد.زخمایش تقریبا بهبود پیدا کرد...
-
حقایقی از شیوون 12
پنجشنبه 13 اسفند 1394 19:30
خوب اینم از حقایق این هفته... امیدوارم خوشتون بیاد ..و تکراری نباشه براتون .... همه چیز درباره چویی شیوون ** 22 ژانویه 2014 ++ شیوون و جکی چان رفته بودن باهم برنامه ای داشتن... یعنی جکی چان اومده بود توی برنامه تلوزیونی تو کره شرکت کرده بود ...که چند نفر هم مجری و شرکت کننده داشت ..اینم یه قسمتهای از برنامه ... توی...
-
من که فراموشش نکردم 14
پنجشنبه 13 اسفند 1394 19:20
سلام دوستای گلم... از خونه تکونی متنفرم...از امروز خونه تکونیم شروع شده... خیلی خسته ام ..اوضاع روحیمم داغون دیگه چه شود... با این همه براتون اپ میکنم چون دوستتون دارم... بفرماید ادامه.... پارت چهاردهم کیو هیچ نمیفهمید ،هیچ نمیشنید ،حتی متوجه نبود که تدی و چانگمین و پدرش و منیجرها هر کدام یکی بازویهاش رو و دیگری...
-
طلسم عشق 12
چهارشنبه 12 اسفند 1394 19:30
سلام دوستای نازنینم.. بفرماید ادامه ... طلسم دوازدهم شیوون وارد اتاق شد ، چشمان کیو نگاه شهوت انگیزش خیره به شیوون شد. شیوون هنوز موهای سرش نیمه خیس بود و رشته رشته روی پیشانی صورتش پخش بود ، پالتوی و کتش را دراورده بود پیراهن یقه اسکی سفید به تن داشت که چسبیده به تنش بود ، سینه خوش فرمش ونوک پستانش برامده بود بازوهای...
-
طلسم عشق 11
سهشنبه 11 اسفند 1394 19:30
سلام دوستای گلم... بفرماید ادامه ... طلسم یازدهم دانه های درشت برف چون دانه های کریستال زمین را سفید پوش میکردنند؛ درختان نیز لباس سپید شان را به تن کرده بودنند تا همرنگ زمین شود ، ولی اسمان که مهمان را به روی زمین میفرستاد خود داشت لباس مشکی به تن میکرد سرمای قبرستان که مغزاستخوان را میسوزاند نه از سردی برف بلکه از...
-
افسون نگاهت 4
دوشنبه 10 اسفند 1394 19:30
سلام دوستای گلم... بفرماید ادامه .... بعد از سک // س طولانی وهات با خستگی خودش وروی تخت صورتی رنگ انداخت به پسرزیبا وسفیدی که انگشتان کشیده اش رو روی بازوی لخت او میکشید خیره شد:مثل همیشه عالی بودی - تو هم مثل همیشه بودی خنده ی اغوا کننده ی پسرک در گوشش طنین انداز شد:خب من این حرف وبه معنای خیلی خوب بودی تعبیر میکنم -...
-
تنها گل زندگیم 23
یکشنبه 9 اسفند 1394 19:30
سلام دوستای گلم... بفرماید ادامه برای خوندن این قسمت .. گل بیست و سوم شیوون با لبخند کمرنگی به یونهو که کنارش روی تخت نشسته بود دستش را گرفته میان دستان خود میفشرد نگاه میکرد گفت: خوب بگو چیکار میکنی؟... به اونی که میخواستی رسیدی؟؟... اخم ملایمی کرد با لبخند گفت: تا اونجایی که من میدونم خواننده معروفی نشدی...هیچ جا که...
-
طلسم عشق 10
شنبه 8 اسفند 1394 19:30
سلام دوستای نازم... بفرماید ادامه برای خوندنش .. طلسم دهم جیهون با چهره ای به شدت عصبانی درهم جلوی پاهای کیو ایستاده بود عکس را از دستش قاپیده بود در اغوشش گرفته دستانش را محکم به روی عکس گذاشته بود لب زیرینش را پیچاند گفت: عسده بابایی جونهه... عسده مامانیمه ... کیو که یک لحظه از قاپیده شدن عکس چشمانش گرد شد دوباره...
-
از جایی که امید رشد کرد - 3
شنبه 8 اسفند 1394 19:00
-
معجزه عشق 39
جمعه 7 اسفند 1394 19:30
سلام دوستای خوشگل و نازنینم... شرمنده من یه چند قسمت این فیکو فکر کنم اشتباه گذاشتم...برای همین امشب سه قسمت رو باهم گذاشتم تا کاملا بفهمید چی به چیه...واقعا شرمنده ام بفرماید ادامه برای خوندن این قسمت .. بوسه سی و هفتم (( معجزه بوسه عشق )) ( 11 فوریه 2012) ( روز چهارم آزادی) هیچل وارد اشپزخانه شد لیتوک را نشسته کنار...
-
من که فراموشش نکردم 13
پنجشنبه 6 اسفند 1394 19:30
سلام دوستای عزیزم... بفرماید ادامه برای خوندن این قسمت...هر چی هم دلتون خواست فحش بدید ... پارت سیزدهم رئیس منیجرها با اخم شدید و چشمانی ریز شده نگاه ناباورانه ای به منیجر که جلویش ایستاده بود نفس نفس میزد کرد گفت: چی؟... شیوون تصادف کرده؟... چی میگی ؟... شیوون... منجیر اب دهانش را قورت داد سری تکان داد وسط حرفش...
-
حقایقی از شیوون 11
پنجشنبه 6 اسفند 1394 19:04
سلام دوستای خوشگلم.. بچه ها ..دوستای عزیزم..دوستای مهربونم..خواهشنا ..جون من...مرگ من ....مطالبی که من مینویسم..حقایقی که مینویسم رو درست بخونید..با دقت ... نه سرسری یا جوری که خودتون فقط ازش فاکتور بگیرید یه جایشو بعد برید بگید فلان وب همچین چیزی نوشته... بابا جون..عزیزدلم درست بخون ببین من چی نوشتم..بعد نرو یه...
-
طلسم عشق 9
چهارشنبه 5 اسفند 1394 19:30
سلام دوستای گلم... بدون هیچ حرفی بفرماید ادامه ... طلسم نهم ژومی چشمانش را به ارامی باز کرد تاری مانع دیدش شد ، چند بار پلک زد با کم شدن تاری نوری شدید ازپنجره به چشمانش تابید ، سرش هم از درد سنگین بود پلکهایش را به روی هم فشرد انگشتانش را به روی شقیقه هایش گذاشت ماساژ داد تا دردش کم شود که یهوچشمانش را بازکرد گویی...
-
طلسم عشق 8
سهشنبه 4 اسفند 1394 19:30
سلام دوستای گلم... حرفی ندارم جز اینکه بفرماید ادامه برای خوندن این قسمت طلسم هشتم اتوبوس ابی رنگی پراز دانش اموز خندان درجاده ای کوهستانی پر برف درحال رفتن بود ، پسر رو برگرداند با چشمانی کمی گشاد شده به پسر نوجوان که با لبخند چال گونه هایش مشخص شده بود گفت: شیوونی واقعا همچین چیزی گفتی ؟.. بابا بزرگ هیچی...
-
افسون نگاهت 3
دوشنبه 3 اسفند 1394 19:30
سلام دوستای گلم.... خوب راستش نویسنده این داستان اصلا راضی نیست.... میگه کسی داستانشو دوست نداره نمیخونه... من میگم میخونن ..اونم میگه چرا کامنت نمیزارن... خب من موندم چی جوابشو بدم... اخه اینو دیگه راست میگه..جز چند نفر که زحمت میکشن من مدیونشونم براموم کامنت میزارن بقیه دیگه هیچی.... راستش هر چی میشه کامنتا کمتر...
-
تنها گل زندگیم 22
یکشنبه 2 اسفند 1394 19:30
سلام دوستای گلم اینم از این قسمت ماجرا... البته یکم با چیزی که شما فکر میکردین فرق داره...و اینکه ادامهای جدید وارد میشن .. برید ادامه بخونید و بفهمید گل بیست و دوم شیوون و کانگین در مغازه گلفروشی بودن که کیو از فرودگاه گلهایی که پدرش فرستاده بود را اورده و هیوک و دونگهه هم برای دیدن شیوون امده بودنند که دونگهه با دو...
-
طلسم عشق 7
شنبه 1 اسفند 1394 19:30
سلام عزیزای دلم با یه قسمت دیگه اومدم بفرماید ادامه.... طلسم هفتم زمستان 23 دسامبر 2012 شیوون چشمانش را بسته بود روی زانوهایش ستون کرد گردنبند صلیبش را میان انگشتانش گرفته بهم قفل کرده بود روی لبانش گذاشته روی نیمکت راهروی بیمارستان نشسته بود ، به ارامی درحال خواندن دعا بود ، انقدر غرق دعا کردن بود که متوجه حضور...
-
از جایی که امید رشد کرد -2
شنبه 1 اسفند 1394 19:00