-
طلسم عشق 24
سهشنبه 17 فروردین 1395 19:30
سلام دوستای عزیز... اینم از این قسمت... بفرماید ادامه.... طلسم بیست و چهار دونگهه کمر راست کرد رو برگرداند با چهره ای اخم الود وعصبانی به کیو نگاه کرد گفت: حالش بده؟... اینو من باید از تو بپرسم ...به شیوون خوابیده اشاره میکرد گفت: این چشه ؟...چرا هنوز خوابه؟...چرا اینقدر بی حاله؟... دیشب حالش بد شده؟... یا نکنه جایی...
-
طلسم عشق 23
دوشنبه 16 فروردین 1395 19:30
سلام دوستای گلم.... برای خوندن این قسمت بفرماید ادامه ... طلسم بیست و سوم کیو با صدای شیوون قدری سر چرخاند نمیتوانست صورتش را ببیند چون سر بر باسن شیوون گذاشته بود، قلبش بد بازی راه انداخته بود ، شیوون روی صندلی عقب دراز کشیده بود کیو هم کنارش دراز کشیده بود ، سر بر باسن شیوون گذاشته بود با اینکه شیشه های ماشین دودی...
-
تنها گل زندگیم 27
یکشنبه 15 فروردین 1395 19:30
سلام دوستای عزیز... بفرماید ادامه تا ببنید دونگهه چه هدیه ای خریده .... گل بیست و هفتم ( تولدت مبارک عشقم) شیوون با چشمانی قدری گشاد و پرسگر به سرتا پای کادویی که دونگهه برای تولدش تهیه کرد روی میز جلویش گذاشت نگاه میکرد که با حرف دونگهه به خود امد . دونگهه با دست کیسه بزرگ کادویش را قدری به جلو هول داد گفت: بازش کن...
-
افسون نگاهت 9
شنبه 14 فروردین 1395 19:30
سلام دوستای عزیزم... بفرماید ادامه برای خوندن این داستان قشنگ .. اگه اون مرد اختلاف سنی زیادی باهاش نداشت واز همه مهمتر پدرشیوون نبود مطمئنا با مشت توصورتش میکوبید شیوون با ناباوری به پدرش نگاه میکردبعد ازچند دقیقه سکوت فریادش بلندشد:من ازدیشب تا حالا داشتم ازترس سکته میکردم کیوهیون وازخواب بیدارکردم مثل احمقا توی...
-
معجزه عشق 44
جمعه 13 فروردین 1395 19:30
سلام الان دارم در ناامیدی کامل این پستو میذارم...یعنی اصلا نمیخواستم بذارم... خدای نکرده نمیخوام منت کنم ....ولی من تو هر شرایطی میام داستان اپ میکنم ولی لیاقت یه کامنت که یه شکلک رو باشه ندارم نه؟..بعضی ها میان میخونن من فداشون بشم با هر سختی هست برام کامنت میزارن واقعا شرمندشونم...ولی بعضی ها چی بگم... میام میبینم...
-
حقایقی از شیوون 16
پنجشنبه 12 فروردین 1395 19:40
اینم از حقایق این هفته که متفاوت از بقیه حقایقه.... بفرماید ادامه .. همه چیز در مورد چی شیوون این قسمت یه سری اتفاقاتی که برای شیوون افتاد اومدم..اتفاقاتی که خوب نبود هم روحیه اش رو خراب و داغون کرد و هم مطمنا جسمن... ++ 2012 ( 25 تیر 1391) + شیوون یه چند وقتی بود که ناپدید شده بود ...مشخص نبود کجاست...تو کره ست ؟...
-
من که فراموشش نکردم 18
پنجشنبه 12 فروردین 1395 19:30
سلام دوستای عزیزم... بفرماید ادامه برای خوندن این قسمت ... پارت هیجده خانواده چویی بعد از عمل پای شیوون بعد از چند روز او را به دستور پزشک به ویلای خانوادگی خارج شهر بردنند که لیتوک و کانگین که برای تور جهانی که شیوون قبل از تصادف ترتیبش را داده بود مشکلی پیش امده بود به ویلا سراغ شیوون و کیو رفتن تا مشکلشان را حل...
-
طلسم عشق 22
چهارشنبه 11 فروردین 1395 19:30
سلام دوستای عزیزم... بفرماید ادامه .... طلسم بیست و دوم ژومی با چهره ای کبود از خشم پرونده دستش را تکان میداد صدایش از خشم میلرزید فریاد زد: این پرونده کار کدومتونه ... عرضه نوشتن یه پرونده رو هم ندارید ؟...معلومه دارید چه غلطی میکنید؟ ...فکر کردید شرکت بچه بازیه...چرا کارتون اینجوریه ؟...یعنی شماها هنوز نمیدونین...
-
طلسم عشق 21
سهشنبه 10 فروردین 1395 19:30
سلام دوستای عزیزم بفرماید ادامه برای خوندن ... طلسم بیست ویکم شیوون چشمان خمار بی حسش خیره به عکس بود ، سولی زیبایش به او لبخند میزد برایش دست تکان میداد ، می بوسیدش ، دراغوشش گرفته بود؛ درخواب بود بوسه بر پیشانی اش زده بود،دست در دستش با او میدوید ، میان گلها نشسته بود تبسم بر روی لبهایش نقش داشت ، گلویش از بغضی فرو...
-
افسون نگاهت 8
دوشنبه 9 فروردین 1395 19:30
سلام دوستای گلم... با این داستان زیبای و محشر اومدم.... بفرماید ادامه.... هیچل ازبی توجهی دوستش تعجب کرد کنارکیوایستادوبه منظره ی روبه روش نگاه کرد:نگران پدربزرگت نباش من احساس میکنم اون واقعا دوستت داره -میدونی اگه با شیوون ازدواج کنم اینجاروبه عنوان کادوبهش میدم چشمای هیچل درشت شد فکرمیکرد به خاطر کارناگهانی وبی...
-
تنها گل زندگیم 26
یکشنبه 8 فروردین 1395 19:30
سلام دوستای گلم... این قسمت ..خوب باید برید بخونید ببنید دونگهه چه دسته گلی اب داده...البته هنوز هم ادامه داره دسته گلش .... گل بیست و شش کانگین وسط اتاق ایستاده بود با چهره ای در حال ترکیدن و سرخ از عصبانیت نفس نفس میزد فریاد زد : حالا من چه غلطی بکنم؟... ببین دونگهه چه کردی؟... این چه رنگیه؟... دونگهه با ابروهای به...
-
طلسم عشق 20
شنبه 7 فروردین 1395 19:30
سلام دوستای عزیزم.... برای خوندن این قسمت بفرماید ادامه .. طلسم بیستم زمستان 4 ژانویه 2013 ( کریسمس ) شیوون به ارامی چشمانش راباز کرد قدری سرش را از بالش بلند کرد ، چشمانش را ریز کرد نگاهی به اتاق انداخت فضای اتاق نیمه تاریک بود مشخص بود نمیه شب است ، کیو روی کاناپه ای که از روز قبل به دستور کانگین به اتاقش اوردن دراز...
-
معجزه عشق 43
جمعه 6 فروردین 1395 19:30
سلام دوستای گلم... بفرماید ادامه ... بوسه چهل و سوم (( منم دوستت دارم)) شیوون در درد و تب میسوخت ودرد کابوس را به جانش انداخته بود ،چشمانش را بسته بودنند دوباره در سیاه چال شکنجه گاه بود تنش از سرما میلرزید ،مردی که صدای نخراشیده ای داشت فریاد میزد : حرف بزن بگو فرموله چیه؟... حرف بزن تا ازادتت کنم... ضربان شلاقی را...
-
از جایی که امید رشد کرد - 9
پنجشنبه 5 فروردین 1395 22:00
-
حقایقی از شیوون 15
پنجشنبه 5 فروردین 1395 19:40
خوب اینم از حقایق امشب حقایق امشب خاطره ست... ولی متاسفانه اینم کمه بخاطر همون مشغولیات عید دیگه ...شرمنده. ..فکر نکنید من به مهمونی میرما...نه بابا ..برعکس از اول عید تا حالا هیجا نرفتم ....فقط مهمون دارم جونم دیگه بالا اومده... بفرماید ادامه ...... همه چیز در مورد چویی شیوون ++ این قسمت با چند خاطره براتون میگم.......
-
من که فراموشش نکردم 17
پنجشنبه 5 فروردین 1395 19:30
سلام دوستای عزیزم.... از مهمون داری خسته نباشید ... ببخشید این قسمت کمه...یعنی این پارتش کمه... وقتم خیلی کم بود میدونید که مهمون داری و عید و از این جرو حرفا ...دیگه این قسمت رو با کلی درد سر تایپیدم.... امیدوارم راضیتون کنه..بفرماید ادامه پارت هفدهم یسونگ روی مبل جابجا شد لبانش را غنچه ای کرد حالت بوسه گرفت دستش را...
-
زخم 3
چهارشنبه 4 فروردین 1395 19:30
سلام دوستای عزیزم.... امشب با قسمت سوم و اخر این داستان اومدم.... فهمیدید چقدر متفاوته درسته؟...یه ممنون از مریم جون.... بفرماید ادامه برای خوندن قسمت اخرش .. درمان (کیوهیون ) درد و درد و درد تنها چیزایی که حس میکنم ٬ اینقدر درد دارم که حتی نمیدونم منشاشون کجاست ٬ تنها چیزی که میدونم اینه که توی تاریکی و درد غرق شدم ٬...
-
زخم 2
سهشنبه 3 فروردین 1395 19:30
سلام دوستای خوبم.... این هم قسمت دوم این داستان...یه داستان متفاوته درسته؟... این قسمت رو بخونید میفهمید داستان متفاوت عالیه.... دست مریم جون درد نکنه... بفرماید ادامه.... شیوون بازم دیر کردم بازم مثل همیشه دیر کردم وقتی رسیدم که اون همه ی زمانایی که دلش میخواست تنها نباشه همه اون زمانایی که دلش میخواست یکی مراقبش...
-
از جایی که امید رشد کرد - 8
دوشنبه 2 فروردین 1395 22:00
-
افسون نگاهت 7
دوشنبه 2 فروردین 1395 19:30
سلام دوستای گلم.... بفرماید ادامه برای خوندن این قسمت.... با درموندگی به دوستش نگاه کرد نمیدونست دیگه باید چیکارکنه تا اون وازاین حالت دربیاره اصلا نمیدونست چی شده که این حال وروزه شیوونه؛شیوونی که یک لحظه هم به فکش اجازه استراحت نمیداد حالا به زورصداش ومیشنید خنده های زیباش واین روزا خیلی کمتروبی رنگ ترمیدید پدرش هم...
-
زخم 1
یکشنبه 1 فروردین 1395 19:30
سلام دوستای گلم... عیدتون مبارک انشالله سال خوبی در پیش داشته باشید ...دوستتون دارم... پرسیدم اپ داشته باشم ..خب جواب زیادی نیامد برام... یعنی کامنت که چه عرض کنم یه چند تا دوستای گلم خواستن منم براشون اپ میکنم.... یعنی تمام سعیمو میکنم که هر روز تا جایی که بتونم اپ داشته باشم.... امشب هم که شب اوله براتون یه فیک...
-
از جایی که امید رشد کرد - 7
شنبه 29 اسفند 1394 22:00
-
طلسم عشق 19
شنبه 29 اسفند 1394 19:30
سلام دوستای گلم... به درخواست دوستان ایام عید هم اپ داریم.... بفرماید ادامه ... طلسم نوزدهم کیو به صورت بی رنگ شده و مچاله از درد شیوون که سرش به روی رانش بود نگاه میکرد . شیوون به سختی نفس نفس میزد چشمانش را بسته بود ناله میزد ، نوک انگشتانش از فشردن بیش از حد پلیور جلوی سینه اش سفید شده بود . کیو با چشمانی به شدت...
-
معجزه عشق 42
جمعه 28 اسفند 1394 19:20
سلام دوستای گلم.... امشب یه کوچولو حر ف دارم ..لطفا حتما بخونید و بهم جواب بدید یعنی مربوط به خودتونه.... راستش نمیدونم تو ایام عید براتون داستان هارو بذارم یا نه ؟ یعنی تو این دو هفته اپ کنم چیزی یا بذارم بعد این دو هفته اپ کنم؟.... بعضی هاتو گفتید نیستید و بعضی ها هم گفتید مسافرتید ..نمیدونم بذارم داستانها رو یا...
-
حقایقی از شیوون 14
پنجشنبه 27 اسفند 1394 19:30
اینم از این قسمت حقیقت ... همه چیز در مورد چویی شیوون این قسمت در مورد اتفاقاتی که برای شیوون افتاد نوشتم ..یعنی اتفاقاتی که باعث اسیب های جسمی شده...البته اتفاقات زیادن.. تو چند قسمت براتون میزارم... به هرحال فکر نکنم جای سالمی برای شیوون با این اسیب ها مونده باشه.... .............. ++ شیوون یه بار در جریان...
-
من که فراموشش نکردم 16
پنجشنبه 27 اسفند 1394 19:20
سلام دوستای گلم... خوب بفرماید ادامه..... پارت شانزده ( امریکا ) کیو سرچرخاند نگاهش به در کرد دوباره به پرستاری که لباس مخصوص اتاق عمل را به دستش داد کرد لباس را تند دستپاچه میپوشید، از پرستاری به امریکا تشکر میکرد با پوشیدن لباس چرخید قدمی برداشت خواست به طرف در برود پرستار بازویش را گرفت گفت: مستر ...کیو ایستاد با...
-
طلسم عشق 18
چهارشنبه 26 اسفند 1394 19:30
سلام دوستای گلم... بفرماید ادامه برای خوندن این قسمت ... طلسم هجدهم زمستان 31 دسامبر2012 (شب عید کریسمس ) لیتوک با چشمان باریکش نگاهی مهربان به اعضای خانواده اش که با لباس نو شیک روی مبل های اتاق نشیمن نشسته بودنند چرخید و به کیو که با فاصله کنار شیوون نشسته بود و با نگاهی تشنه به شیوون خیره بود رسید تبسمی زد ، امسال...
-
تنها گل زندگیم 25
سهشنبه 25 اسفند 1394 21:19
میدونم این اپش امشب نیست.. یکی ازم درخواست کرد من گذاشتم... گل بیست و پنجم شیوون عصبانی از حرف زدن کانگین با سانی در پارک و دروغ گفتن کانگین در مورد سانی در خانه دعوایی راه انداخت با کانگین درگیر شد، اجازه نمیداد کانگین او را ارام کند لباس خیسش را دربیاورد. کانگین هم نمیفهمید شیوون از چه عصبانی است ،بالاخره صبرش تمام...
-
طلسم عشق 17
سهشنبه 25 اسفند 1394 19:30
سلام دوستای گلم بفرماید ادامه برای خوندنش ... طلسم هفدهم کیو با شنیدن صدای لیتوک یهو کمر راست کرد با چشمانی گرد شده از وحشت به عقب برگشت به لیتوک که به کنارش ایستاد بود نگاه کرد با دستپاچگی گفت: هیچی...هیچی... با به یاد اوردن حالتی که کمر خم کرده بود درحال دید زدن بود افتاد ؛مطمین لیتوک هم دیده بودتش شاید متوجه دید...
-
از جایی که امید رشد کرد - 6
سهشنبه 25 اسفند 1394 19:00