حقایقی از شیوون 15

خوب اینم از حقایق امشب

حقایق امشب خاطره ست...

ولی متاسفانه اینم کمه بخاطر همون مشغولیات عید دیگه ...شرمنده. ..فکر نکنید من به مهمونی میرما...نه بابا ..برعکس از اول عید تا حالا هیجا نرفتم ....فقط مهمون دارم جونم دیگه بالا اومده...

بفرماید ادامه ......

همه چیز در مورد چویی شیوون

++ این قسمت با چند  خاطره براتون میگم.... این خاطراتات مال چند سال قبله و تاریخ دقیقشونو نمیدونم ..هر کدوم رو اگه میدونم مینویسم... بقیه هم نمیدونم ...یعنی از اون منبعی که گرفتم براش تاریخ نزده بود چون خیلی قدیمی بود ....

** هیچل و شیوون تو اتاق گریم بودن که یه فن برای عکس انداختن میاد تو... دوربینی که دختره داشته اخرین مدل بوده و مثل اینکه چولی میخواسته یکی از اونار و بخره...بعد از این که عکس میگیرن... یعنی فن درخواست میکنه با شیوون و هیچل عکس میگیره ..هیچل دوربینو از فنه میگیره و شروع میکنه فضولی کردن.. که  دوربین از دستش میوفته از وسط نصف میشه...فن بیچاره میره تو شوک و هیچل خجالت زده مضطرب شروع میکنه معذرت خواهی ...دختره هم شدید (جنی )عصبانی میشه میگه :"یعنی چی متاسفی.. میدونی چقدر پولش بوده"..  هیپل میمونه چیکار کنه و هی معذرت خواهی میکنه....ولی فنه خیلی عصبانی بوده ...  که اینجا سوپرمن شیوون وارد میشه...شیوون همونجا دسته چکشو در میاره و مبلغی رو مینوسه و میزاره تو دست دختره ...از دختره  هم خواهش میکنه که بدون سرو صدا بره... تازه دوربینو هم برمیداره ..میگه :دیگه فکر نکنم نیازی به این عکس ها نداشته باشه... ( خوب راست میگه شیوونی..وقتی برای یه دوربین این همه علم شنگه به پا کرد و شیوونم دوربین شکسته رو خرید ازش دیگه عکسم دیگه لازم نیست داشته باشه ...ولی خودمونیما کلا سوجو  به هر مشکلی میخورن این شیوونه که حل میکنه ...درسته؟ )

********************************

** بعد از اجراهای "اس بی اس تی " شیوون باید بلافاصله برای دوتا از اجراهای سولوش اماده میشد.. وقتی اجرای سوپر جونیور تموم میشه و افراد میرن دونگهه که کاری نداشته میره تو اتاق استندبای پیش شیوون ..

( دونگهه با گروه اجرا نکرده چون مهمون برنامه دیگه ای بود)

دونگهه تعریف میکرد که:  نشسته بودیم باهم حرف میزدیم( منظورش با شیوونه).. که یه دفعه یه نفر ( مرد) بدو با عجله اومد تو اتاق ... شیوونم عین گوله از جاش بلند شد بدون هیچ حرفی دستاشو برد بالا... اون مرده هم شروع کردن به لباساشو در اوردن... حالا اینکه مجبور باشی سریع اینکارو با کمک دیگران انجام بدی برای همهمون یه چیز طبیعیه...ولی اون مرد حتی عنوان دستیار یا استایلر رو نداشت... من واقعا همین انتظارشو نداشتم ...تازه قضیه به اینجا ختم نشد ...خود اون مرد با دستای خودش دکمه های شلوار  شیوون رو باز کرد... خیلی برای من شرایط عجیبی بود ...که اونجا نشسته بودم جلوی چشمم مردی لباسهای یه مرد دیگه رو در میاورد... بدتر از همه هم اینکه  هیچکدوم حرفی نمیزدن ...منم خودمو با یه چیز دیگه مشغول کردم  حرفی نزدم...( دونگهه خان بیشتر از این نمیشه ازت انتظار داشت شما فیشی هستی ...طبیعه اینطوری فکر کنی بیخیال :/   )

شیوون هم در این مورد گفت: اولش زیاد  دقت نکردم... ولی وقتی دونگهه بعدا برام تعریف کرد از بس خندیدم تمام عضلات بدنم درد گرفته بود ...مخصوصا حالا که میدونم تو اون لحظه به چی فکر میکرده.. صورت سرخی که انوقت داشت برام خنده دارتر میشه...