-
فرشته آتش 57
شنبه 30 دی 1396 19:30
سلام عزیزان.... بفرماید ادامه... فرشته 57 ( 15 می 2014 ) کیو از هیجان دستان میلرزید در حال بستن کروات بود ولی انقدر دستانش میلرزید که نمیتوانست درست گره بزند ،همش باز میکرد و دوباره سعی میکرد گره بزند، جلوی اینه قدی ایستاده بود با گره کرواتش ور میرفت و از کلافگی چهره ش به شدت درهم شد غرلید: اه...لعنتی...کرواتش را...
-
مرا دوست بدار 71
پنجشنبه 28 دی 1396 19:30
سلام.... بفرماید ادامه... برگ 71 ( 15 دسامبر 2012 ) سویانگ با اخم و چشمان ریز شده به کیو که جلوی مجسمه کوچک مریم مقدس که عیسی مسیح نوزاد درآغوشش بود و روی میز کوچک گوشه اتاق خواب بود زانو زده دستانش را زیر چانه اش بهم قفل کرده و چشمانش را بسته بود ارام و بی صدا زیر لب زمزمه میکرد و اشک ارام و بیقرار از زیر پلک های...
-
فرشته آتش 56
سهشنبه 26 دی 1396 19:30
سلام... بفرماید ادامه... فرشته 56 ( 29 آپریل 2014 ) اقای چویی اخم ملایمی کرده بود با حالت ارامی گفت: تا جایی که فهمیدم وضعیت ریه اش زیاد هم خوب نیست....این استراحت طولانی مدت...اصلا نشونه خوبی نیست...یعنی وضعیت ریه انقدر داغونه شده؟... کیو با اخم چهره ش را جدی کرده بود با حالت احترام جلوی اقای چویی روی مبل نشسته بود...
-
فرشته آتش 55
دوشنبه 25 دی 1396 19:30
سلام.... بفرماید ادامه... فرشته 55 23 آپریل 2014 شیوون روی تخت نشسته گان ( لباس بیمار) به تنش بود کانتل تنفس به بینی داشت رنگی به رخسار نداشت لبانش سفید شده پوست پوست شده بود هنوز بیحال بود که در صدایش و چشمان خمارش کاملا مشخص بود ولی بخاطر قدرت بدنی که داشت به وضعیت بد خود پیروز بود نشان نمیداد که چقدر ریه هایش اسیب...
-
مرا دوست بدار 70
یکشنبه 24 دی 1396 19:30
سلام.... بفرماید ادامه... برگ 70 13 دسامبر 2012 (کانادا ) شیوون روی تخت نیم خیز خوابانده شده گان ( پیراهن بیمار) به تن اما دکمه هایش باز و سینه خوش فرم و شکمش مشخص بود باند زخمی هم وسط سینه اش جا خوش کرده بود سرمی به مچ دستش بود نگاه چشمان خمارش به پنجره که نصفش با برف پوشانده و نصف دیگرش بازش برف را به نمایش گذاشته...
-
فرشته آتش 54
شنبه 23 دی 1396 19:30
سلام .... بفرماید ادامه.... فرشته 54 لیتوک دست وپاهایش میلرزید و چهره ش هم بیرنگ بود میشد استرس و نگرانی را کاملا در چهره ش دید گویی از چیزی ترسیده بود، ولی ببینده نمیدانست علت اصلی این همه اضطراب چیست. هر کی او را با این وضعیت میدید فکر میکرد بخاطر خسارتی که به کارخانه اش رسید این حال را دارد ولی در واقعا از حضور...
-
مرا دوست بدار 69
پنجشنبه 21 دی 1396 19:30
سلام... بفرماید ادامه.... برگ 69 ( 11 دسامبر 2012 ) هیچل هنوز تب داشت بازوی زخمیش درد میکرد از وضعیت اسفباری که داشت لاغر شده بود حسابی کلافه و عصبانی که درد و تب را فراموش کرده بود با چنگ گرفته شدن بازویش توسط هان چهره ش دهمتر شد بازویش را به شدت عقب کشید غرید: خودم میتونم بیام....بازوم زخمی شده ...چلاق که نشدم...هان...
-
فرشته آتش 53
سهشنبه 19 دی 1396 19:30
سلام..... بفرماید ادامه..... فرشته 53 کیو نگاهش را از وسایل اطراف تخت گرفت دستانش را روی تخت یکی کنار سر شیوون و دیگری کنار بازوی لخت شیوون ستون کرد با چهره ای رنگ پریده اما لبخند خیلی کمرنگی زده بود به شیوون نگاه میکرد گفت: وضعیت فعلا نرماله...باید یه چند روزی بستری باشی تا.... شیوون به روی تخت دراز کشیده بالاتنه اش...
-
مرا دوست بدار 68
دوشنبه 18 دی 1396 19:30
سلام... بفرماید ادامه ... برگ 68 شیوون سرراست کرد با چهره ای مهربان به ایل وو و کانگین نگاه کرد با صدای ارامی گفت: میخوام کیوهیون رو سوپرایز کنم...بیخبر اومدم تا یهو منو جلوی در ببینه غافلگیر بشه...مثل یونهو که رفتم فرودگاه دیدنش...کیوهیون هم منو پشت در خونه ببینه غافلگیر بشه... ایل وو لبخند ملایمی زد سری تکان داد گفت...
-
فرشته آتش 52
یکشنبه 17 دی 1396 19:30
سلام... بفرماید ادامه.... فرشته 52 کیو رنگی به رخسار نداشت بدنش یخ زده بود لرزش خفیفی داشت ولی حالش را از همه پنهان میکرد بخصوص از شیوون . در اتاق رادیوگرافی بالای سر شیوون بود از ریه اش اندوسکوپیک انجام داده بود . شیوون به شدت درد کشیده بود اذیت شده بود ولی چاره ای نبود باید این ازمایش انجام میشد ،کیو هم به اجبار این...
-
فراموشم نکن 26
شنبه 16 دی 1396 19:30
سلام.... اخرین قسمت این داستان... بفرماید ادامه.... پارت 26 شیوون جلوی کمد ایستاده نگاهش به اینه کمد بود باند دور سرخود را ارام باز میکرد چهره اش لحظه به لحظه مچاله تر میشد با کشیدن دور اخر باند که به بخیه روی زخم پیشانی چسبیده بود دردش گرفت و چهره اش مچاله و چشمانش از درد زیربه زخم بخیه خورده پیشانی خود نگاه...
-
فرشته در اتش 51
پنجشنبه 14 دی 1396 19:30
سلام... بفرماید ادامه... فرشته پنجاه و یک اقای چویی اخمی کرده بود چهره اش به شدت درهم بود نگرانی و استرس را با حالت جدی که به صورت خود داده بود پنهان کرده بود با صدای لرزانی گفت: شیوون حالش چطوره؟ ...چه اتفاقی افتاده؟... شیوون کجاست؟... کیو با چهره ای بیرنگ و پژمرده که میشد درهم ریختگی و استرس را دران دید نگاه خیسش که...
-
فرشته آتش 50
سهشنبه 12 دی 1396 19:30
سلام... بفرماید ادامه .... فرشته پنجاه کیو و مین هو وارد اورژانس شدند کیو با اخم وچهره ای جدی سرچرخاند با صدای کمی بلند گفت: مارو پیج کرده بودید؟.... مین هو هم دستانش را به کمر گذاشت با چشمانی ریز شده و اخم الود به پرستارها در حال رفت و امد نگاه میکرد گفت: اتفاقی افتاده؟ ... مارو ....که پرستاری دوان به طرف ان دو میامد...
-
مرا دوست بدار 67
دوشنبه 11 دی 1396 19:30
سلام بفرماید ادامه... برگ 67 (عصر) دونگهه دستانش روی فرمان ماشین و ارام میراند ماشینی را تعقیب میکرد چهره ش درهم و اخم الود بود نگاه چشمان ریز شده اش موشکافانه به ماشین جلوی که تعقیبش میکرد بود. در ماشین سکوت حکمفرما بود رادیو یا ضیط ماشین خاموش بود فقط صدای برف پاکن ماشین که قطرات باران را از روی شیشه جلو ماشینی پاک...
-
فرشته آتش 49
یکشنبه 10 دی 1396 19:30
سلام ... بفرماید ادامه... فرشته 49 کیو دستانش را بالا برد خمیازه ای کشید کش و قوسی به بدن خود داد و صدای از خود دراورد : هههههههههههههههههههههههههههه...یهو دستانش را پایین اورد به حالتی شل شده درامد گفت: چند ساعت هنوز از شیفتم مونده...یعنی من اسیر این شیفت شبم...کلا ادم خوش خوابیم...تحمل شب کاری روندارم...ولی پرفسور...
-
فراموشم نکن 25
شنبه 9 دی 1396 19:30
سلام بفرماید ادامه.... پارت 25 شیوون و کیو و مین هو جا خوردن یهو رو برگردانند با چشمانی کمی گشاد به طرف صدا چرخیدن که مرد مسنی را که اسلحه ای به دست داشت به طرفشان نشانه گرفته بود دیدن و از شوک چشمانشان گشاد شد. مرد چهره اش از خشم گر گرفته بود چند قدم به طرفشان امد فریاد زد: من میدونم شما اومدید پارکینگ... که اینجا هم...
-
مرا دوست بدار66
پنجشنبه 7 دی 1396 19:30
سلام.... بفرماید ادامه.... برگ 66 یونهو و جیجونگ با چشمانی بسیار گشاد که ناباوری دران موج میزد به روبرو نگاه میکردنند گویی ان کسی که با فاصله روبرویشان بود را در رویا میدیدند اصلا جفتشان خواب بودنند ، ولی خوب نبودن شیوون روی ویلچر نشسته بود .مین هو ویلچرش را هول میداد به طرفشان میامدند شیوون کاپشن سفید وکلاه کاموای...
-
مرا دوست بدار65
سهشنبه 5 دی 1396 19:30
سلام دوستان.... بفرماید ادامه.... برگ 65 ( 9 دسامبر2012 ) شیوون روی تخت دراز کشیده بود دکمه های پیراهنش باز بود تمام سینه شکمش لخت مشخص بود باند وسط سینه اش که جای قلب بود برداشته شده بود رد زخمی از زیر گردن تا بالای شکم با بخیه ها که دو لبه زخم را بهم دوخته بود مشخص بود . شیوون هم رنگی به رخسار نداشت زیر چشمانش کبود...
-
گل رز 11
دوشنبه 4 دی 1396 19:30
سلام.... بفرماید ادامه..... گل رز 11 شیوون پرده به دنبال پرستار رفت تا به تختی که کیو رویش دراز کشیده بود رسیدند و شیوون کنار تخت ایستاد به سرتاپای کیو که بیحال بود و به دستش سرم وصل بود نگاه کرد روبه دکتر که طرف دیگر تخت ایستاده بود کرد گفت: چی شده اقای دکتر؟...مشکلی هست؟... حال دوستم چطوره؟... دکتر سرراست کرد عینکش...
-
فرشته آتش 48
یکشنبه 3 دی 1396 19:30
سلام ... بفرماید ادامه... فرشته چهل وهشت ( 20 آپریل 2014 ) شیوون از پله ها پایین امد صدا زد : قربان ...کانگین که کاپوت ماشین اتش نشانی را بالا زده در حال ور رفتن با موتورش بود با صدا زدن شیوون سرچرخاند با دستمالی در حال پاک کردن دستان خود بود از سپر ماشین پایین امد گفت: معاون چویی...اینجا چیکار میکنید؟...
-
فراموشم نکن 24
شنبه 2 دی 1396 19:30
سلام... بفرماید.... پارت بیست و چهار شیوون دستانش را به تخت ستون کرد ارام بلند شد نشست با اخم ملایمی به کیو نگاه میکرد گفت: نه درد ندارم...دستش را روی پیشانی خود گذاشت گفت: یکم سرم درد میکنه...که اونم طبیعیه...چون شکسته...ولی تو...اخمش بیشتر شد گفت: تو برای چی نخوابیدی؟...چرا تموم شب بیدار بودی؟... نکنه از اتفاق دیشب...
-
مرا دوست بدار 64
پنجشنبه 30 آذر 1396 19:30
سلام... بفرماید ادامه... برگ 64 شیوون روی تخت نشسته و پشتی به بالش تکیه داده رنگی به رخسار نداشت لبانش پوست پوست بود زیر چشمانش گود افتاده بود پیراهن سفید بر تن داشت که دکمه هاش تا زیر سینه ش باز بود باندپهنی که وسط سینه اش را پوشانده بود کاملا مشخص بود با اخم وچشمان ریز شده به مین هو نگاه میکرد با مکث ارام رو...
-
مرا دوست بدار 63
سهشنبه 28 آذر 1396 19:30
سلام دوستان... بفرماید ادامه... برگ 63 شیوون روی تخت نشسته بود پشتش به بالش تکیه داده با چشمانی خمارو بی رمق به مین هو نگاه میکرد با صدای ارامی وسط حرفش گفت: من دارم میرم خارج...قراره همراه بابا و مامان و ریوون بریم خارج...حتی بابا قراره محافظ کیم رو هم به عنوان بادیگارد همرامون بیاره...مین که گویی متوجه نشد شیوون چه...
-
گل رز 10
دوشنبه 27 آذر 1396 19:30
سلام... بفرماید ادامه... گل رز 10 25 سامبر2007 کانگین کنار لیتوک ایستاد با اخم به دستان لیتوک که بی هدف برگه ها را جابجا میکرد و ولی داشت به چیزی فکر میکرد نگاه کرد گفت: چی شده تیکی؟...به چی داری فکر میکنی؟...یه ساعته الکی داری برگه ها رو جابجا میکنی...این یعنی داری به چیزی فکر میکنی...لیتوک با سوال کانگین به خود امد...
-
فرشته آتش 47
یکشنبه 26 آذر 1396 19:30
سلام... بفرماید ادامه.... فرشته چهل و هفت ( 10 آپریل 2014 ) ( اخرین روز جشن بهاری...شهر چانگوون ) جشن بهاری ...جین هائه گان هان جی جشن بهاری جین هائه گان هاجی مثل هر سال در شهر چانگوون ( کره جنوبی) برگذار میشود از 1 الی 10 آپریل . این جشن با شکوفه زدن درختان گیلاس در فصل بهار برگذار میشود . ارکستر نظامی هم در سطح شهر...
-
فراموشم نکن 23
شنبه 25 آذر 1396 19:30
سلام ... بفرماید ادامه .... پارت 23 مین هو با اخم به خرده شیشه ها و سه سنگ بزرگ و پنجره که شیشه اش کاملا شکسته و شده بود و اسمان شب که دامن مشکیش را پهن کرده بود از قاب پنجه مشخص بود نگاهی کرد روبه مرد چاق کوتاه قدی که نشسته بود با قلموی کوچکی روی سنگ میکشید گفت: همه چیزو کاملا بررسی کنید...بهم گزارش بدید.... خودتون...
-
مرا دوست بدار 62
پنجشنبه 23 آذر 1396 19:30
سلام... بفرماید ادامه.... برگ 62 شیوون چشمانش گشاد شد گفت: واقعا؟... ممنون...ایل وو با لبخند کمرنگی سری تکان داد گفت: بله...که همین زمان کانگین وارد اتاق شد با سرتعظیمی کرد به ایل وو اجازه نداد بقیه حرفش را بزند گفت: ببخشید ارباب ...مهمان دارید...یه مهمان خیلی مهم .... شیوون روبه کانگین کرد اخمی به چهره بیحال و رنگ...
-
مرا دوست بدار 61
سهشنبه 21 آذر 1396 19:30
سلام... بفرماید.... برگ 61 هیچل وحشت زده به در نگاه کرد گفت: چی؟...پلیس؟...یهو رو به هان کرد چهره اش سریع تغییر کرد با خشم گفت: لعنتی ...پلیسو خبر کردی؟... منو لو دادی عوضی؟...هان که با چشمانی گشاد شده از وحشت به در که پشتش پلیس فریاد میزد : در رو باز کنید اقای کیم؟...خونه رو محاصره کردیم...تسلیم بشید...نگاه میکرد با...
-
گل رز 9
دوشنبه 20 آذر 1396 19:30
سلام... بفرماید ادامه.... گل رز 9 ( 5 جولای 2007 ..تابستان ) سه ماه بعد اعضای سوجو در رستوران سنتی کنار کمپانی اس ام که همیشه به انجا میرفتن جمع شده بودنند . لیتوک و کانگین و ایونهه و یسونگ و ریووک و سونگمین و شیندونگ و هیچل و شیوون و کیو همه دور میزی که مستطیل شکل بود میشد گفت جایگاه همیشه انها بود نشسته بودنند ؛...
-
فرشته اتش 46
یکشنبه 19 آذر 1396 19:30
سلام.... بفرماید ادامه.... فرشته چهل و شش ( 7 آوریل 2014 ...روز تولد شیوون) شیوون آرام پلکهایش را باز کرد نگاه خماری به همه جای اتاقش کرد ،امروز روز تولدش بود همه سال روز تولدش دوست داشت تنها باشد ، از روز تولدش خوشش نمیامد . ولی خانواده برایش جشن میگرفتن . شیوون هم به اجبار در جشن شرکت میکرد. ولی امسال ازدواج کرده...