سلام دوستای عزیزم...
خوبید؟... من که نمیبینمت و ازتون خبر ندارم....شما خوبید؟...
نمیدونم چه مرگه ...فکر کنم اشکال از منه... اخه حس میکنم کسی داستانمو دوست نداره... شونصد نفر ازم رمز گرفتن..به دویست نفر رمز دادم ...ولی دریغ از کامنت... الان پستم باید از کامنت بترکه...ولی میبینم هر روز برام کامنت کمتری میزارن...حتما کسی جز دو سه نفر داستانمو دوست نداره... اگه دوست ندارین من داستانمو بذارم خو ب بگید منم نمیذارم...مال دوستان هست منم وبو اشغال نکنم.. برای اونای که پای ثابت کامنت گذاشتنن داستانمو با ایمیل یا جیمل ارسال کنم..داستانمو میدم فقط اونا بخونن...والا...
خوب با این همه دلخوری و گلایه یه قسمت دیگه از فیکمو گذاشتم برید بخونید ....
سلام دوستای عزیزم ...
حالتون خوبه...
من که در حد لالیگا داغونم... شیوونم قراره بره سربازی ... یعنی دارم دیونه میشم... من چطور دو سال رو تحمل
کنم... من حتما میمیرم... من نمیتونم تحمل کنم... شیوونم دو سال تموممممممممممممممممممم نبینم... نه حتما دیونه
میشم...از دوریش دق میکنم...حالم خیلی بده ..دلتنگی بخاطر شیوونی به کنار دردتو نمیتونی به هیچکی دور برت
بگی... یه گریه ام بخوای بخاطر دلتنگی بخاطر شیوون بکنی باید تو هفت تا سوراخ قایم بشی تا کسی نبینه..تا ببین داری گریه
میکنی بفهمن برای چی مسخرت میکنن اصلا دعوات میکنن که برای همچین چیزی داری گریه میکنی ودیونه ای ..اخه ادم
دردشو بی کی بگه
ببخشید پست امشب فقط اشک اه شد...حالم خوب نیست برید بخونید این قسمت رو ....
سلام دوستای عزیز ...
خوبید؟...خوشید؟...
طاعات و عبادات قبول.... ایام شهادت رو هم تسلیت میگم....راستی تو شب های قدر یاد منم بودید؟...
منم التماس دعا داشتما....
خوب بهتره کمتر حرف بزنم بریم سراغ اپمون... بدون هیچ حرفی بریم به این قسمت ببینم چه خبره...
سلام دوست جونام ...خوبید؟....
عاقا این قیافه من نیست یعنی برادرزاده کوچولوم همش در همین حاله... یعنی انقده حرص میخورم از دستش اوففففففففففف...
خب بگذریم ... عاقا من اومدم با یه قسمت دیگه این فیک قشنگ و اروم... و دوباره میگم این فیک من
نیست ...فاطمه جون نوشته من فقط ویرایشش میکنم یه چند تا چیز بهش اضافه میکنم و تایپ و اپش
میکنم... کل داستان رو فاطمه جون نوشته... خوببببببببببببب...و دیگه چی بگم..خوب فکرشو بکنید
سه تا فیک رو همزمان باهم تایپ کردن کارهای خونه و ماه رمضون بودن اینا که دیگه ببین سرم
چقدههههههههههههههه شلوغه.... یعنی دلم میخواد هر روز یه قسمت از فیکامو اپ کنم ...اما
نمیرسم...ولی سعی میکنم بعد ماه رمضون همفته 2 قسمت بکنمش ...خوبه نه؟...
واینکه کاورا رو خودم درست میکنم...چطوره؟... خوبه یا اشکال نداره... نظرتونو در مورد کاورم بدید خوب....
دیگه چی...اها از این قسمت رمز دار شده..هر کی هم رمزو میخواد من بارش ننوشتم تو این پست
بهم شمارشو خصوصی بذاره من بهش بدم... خوب بگم که این داستانها حالا حالا مورد ان///سی دار
ندارن ولی به اجبار یه سری قضایا مجبور به رمزی هستیم دیگه ...شرمنده....
خوب برید ادامه بینید این قسمت دیگه چه اتفاقی میافته ...
ادامه مطلب ...