
سلام دوستای گلم....
راستش یه مطلبی رو میخوام بگم.... بهم گفته شد داستان های که مینویسم مسبب گناه میشم...با خوندن داستانهای من ( هر چند مال من خیلی ا//ن//س//ی دار نیست ..مال اونا که هست چه شود شایدم مال من هم مثل اوناست ) صحنه های ا//نس//ی دارش باعث میشه بعضی ها خ/و/د/ا/ر/ض/ا/یی کنند که این یعنی گناه کبیره پای من نوشته میشه..خوب من که زا اول به همه گفتم کسی که با این صحنه ها مشکل داره نخونه...چرا پای من؟... بعلاوه میگن با نوشتن این جور داستانها ترویج ه//م//ج/ن//س///گ//ر//ا//یی میکنم....واینم جزو گناه کبیره ست .... یعنی چی؟... من درمورد کاپلها مینویسم... اینو دیگه همتون میدونید که این داستانها برای سرگرمیه و اصلا همچین رابطه ای برای این بچه ها وجود نداره... یعنی هر کی این کاپلها یعنی رابطه شونو بارو کنه یا حقیقت بدونه ببخشید معذرت میخوام عقلش کمه ..اصلا عقل نداره..اگه واقعا اینجوریه برای شما این دوتا موضوع هست من دیگه ادامه ندم این جور داستانها رو ننویسم ..یعنی چند روزه باخودم درگیرمو نمیتونم یه کلمه هم بنویسم... اوفف خودمم موندم....خواهش میکنم کامنت بذارید بگید چه کنم....
به هر حال فعلا برید ادامه ببنید این قسمت چی میشه..

این قسمت خیلی کوتاست ...شاید هم اینا رو شنیده باشید...شاید هم براتون جدید باشه... برید ادامه تا ببیند چه خبره ...

سلام دوستای گلم...
خوب از این داستان هم چند قسمت دیگه باقی نمونده ..یعنی دیگه داره میرسه به اخراش... هنوز ننوشتما ولی دیگه خوب ماجراهاش داره تموم میشه....
خوب بفرماید ادامه برای خوندن این قسمت ...

سلام دوستای گلم...
یه چیز بگم... هر کی دوست داره بهم بگه اجی ...خبو چیه من از همتون به نظرم بزرگترم میخوام باهاتون صمیمی باشم خوب بهم بگید اجی...یعنی هر کی دوست داره بگه...
بفرماید ادامه برای خوندن این قسمت ..