SJ & B.A.P & EXO

SJ & B.A.P & EXO

به سلامتی سرنوشت ؛که نمی‌شه اونو از "سر" نوشت.
SJ & B.A.P & EXO

SJ & B.A.P & EXO

به سلامتی سرنوشت ؛که نمی‌شه اونو از "سر" نوشت.

تولدتت یادمه ( تک شاتی)

سلامی دوباره...

خوب این یه تک شاتیه که خیلی وقته به یکی از دوستای خوشملم قولشو داده بودم... شرمنده ازش که دیر شد.... همینطور که از پوسترش مشخصه یه تک شاتی از کیوهائه... امیدوارم خوشتون بیاد...

راستی باید بگم این تک شاتی اصلا واقعی نیست...یعنی اصلا اتفاق نیافتاده و کاملا تخیلیه.... از ذهن من تراوش شده... اصلا همچین اتفاقی نیفتاده.... پس نگید اااا همچینی چیزی نبود...یا سوجو اینجوری نکرد یا اینجوری کرد.... کاملا کاملا تخیلیه....

حالا بفرماید ادامه برای خوندنش ..

  

تولدت یادمه

 

من چو کیوهیونم... اهل کره جنوبی... عضوگروه خواننده  سوپر جونیور...و دوست و همگروه لی دونگهه....

من و گروهم خیلی معروفیم... نه تو کی پاپ که تمام دنیا مارو میشناسن ...دونگهه هیونگ هم گروهمه... ما مشغله زیادی داریم...وقت نداریم برای کارهای شخصیمون...حتی گاهی اوقات وقت نداریم یه جشن ساده بگیریم...هر جا میریم...برای حتی یه نوشیدنی ساده  باید کلی میکاپ کنیم...به دستور اس ام....بعدشم اگه بریم جایی بخوایم نوشیدنی بنوشیم.... دخترها اگه بشناسمون...یعنی فن ها مون....بهمون حمله میکنن برای عکس گرفتن و امضا ...یا انقدر باید جیغ میزدن که جفتمون غش کنم...اخرشم مجبور میشیم پا به فرار بذاریم... که فرار کردن با هیونگ هم خیلی شیرین وباحالهم هست...چون کلا هیونگ وقتی میخواد فرار کنه هول میشه ... دستمو میگیره میدویدم...وایییییییییییییییییی...چقدرحس خوبیه...دویدن با دونگهه هیونگ... ولی وقتی گیج بازی در بیاره به جای فرار کردن مارو جایی گیر بندازه و دوباره دخترها مارو گیر بیارن....واییییییییییییییییی....نمیدونی چی میشه.... ولی خوب وقتی کمپانی بهمون تذکر داد که دیگه اینکارو نکنیم.... هی همه چیز خسته کننده شد.... هر چند  از اینکه فن ها مارو دوست دارن خیلی خیلی خوشحالم....ولی خوب... نتونی با دوستت بری سرقرار خیلی سخته.....

بعدشم که با هیونگ میریم برای سوپر شوها و فن میتنگ ها.... ساختن کنسرت و البومها... سفرهای خارج ... دیگه استراحت نداریم... اوفففففففففففففففف... همش کار ... همش برنامه.... منم کارمدو برابر بقیه ست...البته بعد شیوون هیونگ....خیلی خیلی خسته میشم...دلم برای قرارگذاشتن با دونگهه هیونگ تنگ میشه....

واااااااااااااااااااای ... بخصوص اون روزا...چند سال قبل که من تصادف بدی همراه چند تا اعضا کرده بودم.... خیلی خیلی روزهای سختی بود.... بعد تصادف و خوب شدن و مرخص شدن از بیمارستان دکتر بهم اجازه نمیداد خیلی تو برنامه های سوجو باشم...من خیلی از سوپر شوها و مراسمها و مسافرتها همراه بقیه نمیرفتم و تو خوابگاه تنها بودم... هیییییییییییییییی...مثل روز تولدم....وایییییییییییییییی اون روز یادم نمیره که....

( فلاش بک)

گروه رفته چین....برای سوپر شو... من دوباره تو خوابگاه تنهام.... فکر کنم همه تولدم یادشون رفته... حتی دونگهه هیونگ هم یادش رفته.... امشب تولدمه... اما کسی نیست ...دونگهه هیونگ هم همراه بقیه  برای سوپرشو رفته چین... منم حوصله هیچکی رو ندارم... دلم میخواست حداقل برای تولدم دونگهه هیونگ کنارم باشه.... به زنگ زدنش راضی نیستم... نمیخوام صداشو بشنوم...میخوام خودشو ببینم... اههههه...

دوستام و خانواده ام میخواستن امشب برام جشن بگیرن...ولی من بهونه اوردم گفتم امشب جشنی نمیخوام.... اونا نمیدونن چرا... چون دونگهه هیونگ نیست و من حوصله هیچکی رو ندارم...

دیروز بچه های سوجو بهم زنگ زدن... لیتوک هیونگ  گفت که مشخص نیست کی برگردن...هییییییییی... حتی نگفتن که فردا تولدمه.... بهم زنگ میزنن یا حداقل بهم یه روز زودتر تولدمو تبریک بگن...حتی دونگهه هیونگ هم نگفت... حتما خیلی کار داره...اره ...برای همین فراموش کرده...هیییییییییییییی.... چقدر دلتنگشم.... چقدر دلم میخواست کنارم باشه...حداقل شب تولدم...

دارم تو خیابون بی هدف قدم میزنم... حوصله هیچکی و هیچی رو ندارم... دارم بیهدف قدم میزنم.... نگام به اطرافمه... اهههههههههه... رنگ این مغازه چرا اینجوریه؟.... اهههه...اون اقاه رو چقدره چاقه...عجیبه ها...تو کره  ادم چاق خیلی کم داریم... اون اقاه ...جزو نادرهاشه... اوه...اون خانمه رو چه لباسی پوشیده... اهههههههههه...حوصله دیدن اینا رو هم ندارم...وااااااااااااااای...مثل دخترها دارم به این اون ایراد میگریم ...واییییییییییییی ...ولی نگاه....اون دوتا دختر و پسره رو...وای دست تو دست هممممممممم .... اهههه...چقدر لوسسسسسسسسس...اوقققققققق..اصلاااااااااااااااااا دلم نخواست...اصلا....حسودم خودتونین...

هممممممممم...چرا دلم میخواد...دروغ گفتم...هممممممممم....دلم میخواد دونگهه اینجا بود الان دست تو دستش سرم رو شونه ش گذاشته بودم...همممممممممممممممم...اره دلم میخواددددددد....هائههههههههههههههه.... دارم تو خیابون داد میزنم :هائئئئئئئئهههههههههههه...دلم میخوادددددد...هائههههههههههههههها....وای چرا مردم اینجووی نگام میکن؟...اوخ ..اوخ... الان میگن این پسره دیونه استتتتتتتتتت...اهههههههههههه...الان منو میشناسننننننننن...وااااااااااای یادم رفته بود....اهههههههههههههه... نمیتونم اینجاهم تنها باشم.... ...

اومدم لباس فروشی... یه بوتیک شیکه...هی اگه دونگهه اینجا بود...لباس مارکدارو برمیداشت...حیف که هائه نیست... مثلا اومدم برای خودم خرید کنم....هی حوصله خرید هم ندارم... الکی دارم میچرخم....هییییییی...هائه  کجایی...مگه دستم بهت نرسه...الان عصبانیم ازت...تولدمه...ولی تو نه زنگ زدی ...نه کنارمی...هائهههههههه...میکشمت....

اومدم کافه...کافه هیونگ اوپا دونگهه...هر وقت میخواستیم قرار بذاریم که کسی مارو نبینه...میدویم اینجا... کلاه گذاشتم سرمو عینک زدم...هیونگ  هائه منو نشناخته.... چقدرررررررررررر حوصله ندارم...یه نسکافه سفارش دادم ...ولی حوصله خوردنشم ندارم... هییییییییییی...دیگه شب شد... هوا تاریک شده... فکر کنم دیگه باید برگردم.... دستمو بلند میکنم میگم: ببخشید... ببخشید...یه لحظه...

 انگار هیونگ دونگهه یه شاگرد جدید اورده... پسره جدیده که پشت بوفه ایستاده...اره... جدیه...چرا صورتشو نمیتونم ببینم...روشو برگردن ببینم...ولششششششش.... بیخیال من که حوصله  ندارم...چه فرقی میکنه...کیه...... : اقا... یکی جواب ما رو بده.... اههههههه...

حوصله ندارم دستمو گذاشتم زیر صورتم دارم از پنجره کافه بیرونو نگاه میکنم...منتظرم صورت حسابمو بیارن... اصلا حوصله ندارم... چقدر خیابون شلوغه...خوشبحال اونای که دست دوست پسراشونو گرفتن دارم .... " ببخشید اقا ....چیزی میخواستید؟... ....وایییی ترسیدم.... این کی بود؟... اوه حتما شاگرد کافه داره که صدا زدم...

رو مو برگردوندمممممممممممممممم...وایییییییییییییییییییییییییییی...هائههههههههههه...هائههههههههههههه...دارم جیغ میزنم :هائههههههههههه...دونگهههیونگگگگگگگگگگگ... از جا پریدم دارم جیغ میزنم ...چون اون شاگرده... یعنی کسی که صدام زد...یعنی شاگردی که فکر میکردم جدیده و صدا زدم که صورت حسابمو بدم دونگهه  ست که یک کیک  تو دستشه... واااییییییییییییی...نه دارم خواب میبینم... دارم جیغ میزنم...که هائه کیک  رو میزاره رو میز و دهنمو میگیره میگه: هیسسسسسسسسسسس کیوهیون...چه خبرته؟...

از خوشحالی دارم گریه میکنم... هائه دست از رو دهنم برمیداره با چشمای گشاد شده میگه : چی شده؟...چرا داری گریه میکنی؟...تو حالت خوبه؟... جیغ میزنی ...بعد گریه میکنی؟...جایت درد میکنه؟... سرمو به دو طرف تکون میدم با گریه میگم : نه...باورم نمیشه...تو خودتی؟... خود خودت؟... تو برگشتی؟...تو اینجای؟...هیونگ ...چطور اینجای؟...مگه چین نبودی؟...

هائه دستمو میگیره و منو دوباره مینشونه روی صندلی ....با لبخند به لب بهم میگه: چرا من چین بودم... فردا هم باید برگردم...چون سوپر شو از فردا شروع میشه... ولی برای تو اومدم...اومدم تا برات تولد بگیرم...میدونستم میای اینجا...برای همین بدون اینکه بهت زنگ بزنم بهت بگم... ناغافل اومدم تا سوپرایزت کنم... منتظرت شدم ...گفتم حتما میای اینجا... تا برات تولد بگیرم...  امروز تولدته ...کیوهیون تولدت مبارک... تولدت مبارک دونسنگ خوشگلم...

واااااااااااای...باورم نمیشه...هائه  بخاطر من ازچین  برگشته...برام تولد گرفته... دارم گریه میکنم به کیکی که  روش با توت فرنگی اسممو نوشته نگاه میکنم... شمع روش که هیجده ست... وایییییییی...چه کیکی ...یه کادوم کنارشه... واییییییییییییییی....هائه  تولدمو یادشه...برام تولد گرفته ...باورم نیمشه.... رو به هائه میکنم با گریه میگم: هائه دوستت دارم... دونگهه عاشقتممممممممممممم... دستامو دور گردنش حلقه میکنم... اونم با خنده دستاشو دور تنم حلقه میکنه منو بغل میکنه...تو چشام زل میزنه...واااااااااای برق چشاش... تو چشام نگاه میکنه  میگه : دوستت دارم کیوهیون...تولدت مبارککککککککککککک....

 

( پایان فلاش بک)

هی اره.... اون روزا خیلی بد بود...ولی این خاطره هیچ وقت فراموشم نمیشه.... هیچوقت... حالا من و هائه بیشتر و بیشتر  همو دوست داریم....یعنی تمام اعضای  سوجو همینیم... بهم خیلی وابسطه ایم و هم رو دوست داریم ....به اینده نگاه میکنم...میخوام برای همیشه همیشه کنار هم بهترین ترانه ها رو بخونیم....بهترین اهنگ ها رو بسازیم... بهترین اهنگ رو تقدیم فن هامونو و مردم دنیا بکنیم...چون دوسشون داریم.... ممنون که کنارماید....

 

نظرات 1 + ارسال نظر
조나파스 پنج‌شنبه 15 تیر 1396 ساعت 20:27

سلام اونی جونم واااییی اخ جون ممنون دوست دارم خیلییییییی خیلییییی زیااااااااااد خیلیییییی قشنگ بووووووود عااااشقتم. در مورد دیر شدنشم اصلن نگران نباش مهم نییییس اصلا دوست دارم خیلیییی زیااااد

سلام عزیزدلم....خواهش میکنم...خوشحالم که خوشت اومد...شرمنده دیر شد ...منم دوستت دارم خیلی زیاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد