ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 |
امشب با یه حقایق دیگه اومدم...
خاطره.... واینکه چند تا عکس ارودم...
بفرماید ادامه ببنید ...
همه چیز درباره چویی شیوون
** امشب با یه چند تا خاطره اومد...نمیدونم این خاطرات رو شنیدن یا نه....
** توی یکی از استرانگهارت شیوون میگه که : خیلی از مردم فکر میکنن که من خیلی ساکت و ارومم...چون ادم خوبی به نظر میرسم.... اما یه چیزی هست که خیلی روم اثر داره... من از شنیدن اینکه " این کار برای چویی شیوون خیلی سخته "...(( متنفرم)) "
بعد خاطره ای رو تعریف میکنه که : راهنمایی که بوده بهش میگن که برای یه جشن مثل ملکه ها لباس بپوشه...ولی شیوون قبول نمیکنه ...وقتی دوستاش داشتن برای جشن اماده میشدن میشنوه که یکشون میگه (( اره خب این کارزیادی براش سخته)) ...
شیوونم حس رقابتش فوران میکنه تصمیم میگیره که لباس دخترونه بپوشه...
شیوون میگه : من مثل یه گاو نر که پارچه قرمز دیده باشه رفتم که لباس دخترونه رو بپوشم ...وقتی لباسو پوشیدم به خودم نگاه کردم دیدم خوشگل شدم....
((( همین اتفاق یعنی پوشیدن لباس زنونه برای بچه ام دوباره تکرار شد اینبار تو سوجو ))
24 مارس 2013
سوجو رفته بودن توی برنامه "لایف چت" اونجا داشتن در مورد نقششون توی سوپرشوی که داشتن سرنخ میدادن
شیوون هم گفت تو اون برنامه : وقتی خودمو با اون لباس( منظورش لباس زنونه ) توی اینه دیدم میخواستم با مشت بکوبم تو اینه...
فن اکانت های مربوط به سوپر شوهم میگن که : یکی گفته که شیوون وقتی اینجوری لباس پوشیده بود ( لباس زنونه)... دقیقا جلوی منطقه اونا بوده.. شیوون همینجور با خجالت و استرس اینا رو نگاه میکرده و لبخند میزده ... نوشته اینقدر خجالت میکشید که انگار با خودش میگفت " من چه جوری اومدم تو این لباس... این من نیستم " ...
>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>
** شیوون تنها عضو سوجو که توییترش با جملاتی از انجیل شروع میشه....
<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<
این خاطره رو لیتوک تعریف کرد ...توی برنامه ای با هیوک بود که یه برنامه رادیوی بود لیتوک این خاطره رو تعریف کرد .
** لیتوک گفت: یه روز بعد از تمرین یه دفعه 2 صبح شیوون گفت که " میخواد بره رودخانه هان ...
هیوک: کله سحر...
لیتوک : اره.... شیوون با موتور خودش رفت...منم با ماشینم...
هیوک : اما اون موقع بارون میومد؟...
لیتوک :اره... ..توی بارون ... شیوون گفت" هیونگ من مردم " ...با موتور خودش اومد...در هر حال اون قبل از من رسید ...منتظر من بود ...گفت : هیونگ کجا بودی؟... چرا دیر کردی؟... اون فکر کرده که من اونجام ...شروع کرد جلوی یه ماشین رقصیدن... فکر کرد ماشین منه...( یعنی یه ماشین شبیه ماشین لیتوک به همون جایی که شیوون منتظر ایستاده بود رسید و شیوون هم فکر کرد اون ماشین لیتوکه شروع کرد جلوش رقصیدن و حرف زدن )
هیوک: اوه ماشین مدل ماشین تو بوده؟...
لیتوک : اره ...شیوون همینجور میگفته " هیونگ پیاد شو ...پیاده شو... میرقصد ...بعد فکر کرده اون رقصی که میکنه کافی نیست و تندتر میرقصه...
هیوک: اون نمیدونسته کی تو ماشینه.... چون شیشه ها رنگی بوده؟...
لیتوک : اره...بعد میبنه که من پیاده نشدم...میزنه به شیشه میگه " هیونگ چرا پیاده نمیشی؟... شیشه که میره پایین یه خانوم متعجبو میبینه ...خانومه واقعا تعجیب کرده بود...
هیوک : وای چه ضایع بوده...چرا همچین کاری کرده؟.. واقعا که خنده داره....
**************************************************
++ اینم یه خاطره ست که لیتوک تعریف کرده.....
** لیتوک سرمیز غذا دیده هیچل زیادی ساکته ...وقتی برای اب اوردن بلند شد هیچل لیتوک تو سوپش کله نمکدونو خالی کرد...( چی بگم...این شوخی بود خوب؟) .. هیچل هم که برگشت از سوپش چشید از کوره در رفت داد وبیداد راه انداخت...( هیچل هم که عصبانی بشه کلا همه باید جونشونو بگیرن و در برن چون زیر ضرباتش زنده نمیمونن)
ریووک و هیوک و دونگهه و شیندونگ و کیوهیون در رفتن ...همه وحشت کرده بودن...فرار کردن به اتاقاشون ...اخرش فقط منجیر و یسونگ و شیوون موندن و سعی کردن ساکتش کنن ...که شیوون بالاخر ساکتش کرد... کلا وقتی هیچل عصبانی میشه شیوون ارومش میکنه...
************************************************************************************************************
این عکس مادر بزرگ شیوونه... همونی که شیوون بعد مرگش یه مدت افسردگی گرفت
اینم عکس شیوونه که توی همین قسکمت خاطرشو گفته بودم که نوجونه و لباس زنونه پوشیده... البته یه عکس دیگه هم داشتم که نمیدونم کجاست...باید کامل بگردم...وقتی پیداش کردم اونم میزارم
اینم عکسیه که گفته بودم شیوون فن ها رو نجات داده... اونی که کیو تعریف کرده نیست..این یه اتفاق دیگه است که تو قسمت های قبل گفته بودم..البته از این حادثه عکسای زیادی داشتم ..اونم با کیفیت عالی ولی سیستمم ترکید و هر چی اطلاعات و عکس داشتم همش پریده اینم دوباره کلی گشتم پیدا کردم... بخاطر فیلتر بودن سایتها بیکیفیتشو پیدا کردم... شرمنده...
....................
خب اینم از حقایق امشب.... اگه بازم عکسی مربوطه داشتم میزارم... یا اگه عکس خانواده شیوونو بخوای میزارم..البته دیگه همتون دیدن اونا رو....
مرسی واقعا مطالبت عالیه حرف نداره...
اصن نمیتونم از خوندنش دست بردارم
میشه با ذکر منبع بعضیاشو بذارم تو پیج اینستام؟؟؟لطفااااا
مرسی عزیزم
خواهش خوشگلم
بچه قرص ارام بخشه
اره بچه ام قرص ارام بخشه
لایک.عالی بود.
ممنون عزیزدلم
دستت درد نکنه خسته نباشی
اهیچل یا خیلی شیوون رو دوس داره نمیزنتش یا اینکه شیدون دیگ زد ضربه شده وگرنه هیچول ادمی نیس که ساده بگذره
ممنون عزیزم...
والا نمیدونم کدومشه... شاید...ولی فکر کنم اولی باشه شیوونو خیلی دوست داره
عااااااااالی بود...ببخشید یه مدت نبودم...نت نداشتم......فیکهای جدیدت عالین..اذامشون بده
سلام عزیزم..اشکال نداره عزیزدلم
چشم...ممنون عزیزم