SJ & B.A.P & EXO

SJ & B.A.P & EXO

به سلامتی سرنوشت ؛که نمی‌شه اونو از "سر" نوشت.
SJ & B.A.P & EXO

SJ & B.A.P & EXO

به سلامتی سرنوشت ؛که نمی‌شه اونو از "سر" نوشت.

حقایقی از شیوون 9


حقایق امشب شاید برای بعضی هاتون تکراری باشه شاید نخوندین جای...

ولی از هفته دیگه یه جرو حقایقی میارم براتون که فکر نکنم جایی خونده باشید...

بفرماید ادامه ...

  

همه چیز درمورد چویی شیوون

 

* مصاحبه ای تو سال 2010 با سوجو داشتن که شیوون و لیتوک حرفیدن ..اینم حرفاشون

* شیوون : در راه برگشت به خوابگاه من و لیتوک معمولا باهم حرف نمیزنیم...مگه نه؟...

لیتوک : اره ...ما به ندرت توی ماشین باهم حرف میزنیم....

شیوون: توی ماشین ما خیلی خسته ایم...چرت میزنیم...یااهنگ گوش میدیم... فقط وقتی که چیز مهمی باشه باهم حرف میزنیم...در کل خیلی باهم گپ نمیزنیم...

لیتوک : اره درسته... بین اعضا پر حرف ترین شیوونه... اون همیشه خیلی حرف داره بزنه... اون درباره همه چیز کوچکی کنجکاوه( میخنده)...اون عاشق سوال و پرسیدنه...میخواد در مورد همه چی بدونه ( میخنده) ...چون اون شیوونه ( به کره ای برمیگرده میشه " کیوته" ) ...با وجود اینکه به نظر میرسه ما به هم توجه نمیکنیم...اما اگه با مانعی روبرو بشیم همهمون باهم متحد میشیم ...من فکر میکنم با این روشه که ما کار گروهمونو برای سالها حفظ میکنیم... فرقی نداره برای 10 سال یا 20 سال اینده ...بیا باهم باشیم... ما 10 ساله که همدیگه رومیشناسیم... زمان واقعا زود میگذره...

..........................................

* 9 نوامبر 2012 مصاحبه ای با  شیوون شد که اینم مطلبش...

* توی مصاحبه از شیوون درمورد ویژگی های ظاهری دختر ایدالش میپرسن اونم میگه که: تیپ دختر ایده اآل من دختری با چشمای بزرگ و درخشانه... از روی درخشش چشماش میشه فهمید که یه نفر قلب پاکی داره ...( چشای منم درشته خوب...خخخخ...)

مجری به شیوون میگه که : چشای تو هم میدرخشه . شیوونم جواب میده که : چون من قلب پاکی دارم...بعدشم خودش میترکه از خنده ..( الهی من فدای تو بشم ..اره خوب تو قلب پاکت خیلی خیلی بزرگ و مهربونه)

یه جای دیگه ش هم شیوون درمورد واکنش پدرش میگه بعد از بحثایی که توی رادیو استار در مورد ثروتشون کردن( یادتونه که اون حرفهای رادیو استار رو گذاشته بود در مورد ثروت خانوادگی شیوون هیوک و لیتوک چه گفته بودن) شیوون هم میگه که واکنش پدرم اینجوری بوده که : باباش صبح که بیدار میشه بهش میگه " چی رفتی توی تلوزیون گفتی..اولین باره که از صبح کله سحر بیدار شدم اینقدر پیام دریافت کردم."... ( گفتم که شیوونی همیشه سر اینکه درمورد ثروت پدرش حرف میزنن اذیت میشه) ....

....................................................................

*  این فن متینگ سال  2008 سوجو هاتور ووهانه ( ویتنامیه)

مجری : 4 کلمه بگو که هیچ ربطی به هم دیگه نداشته باشن ( شبیه مسابقه ست) به  شیوون میگن ..جمله اش به چینی باید بگه ..

شیوون : توی کتابخونه ی ووهان دوش میگیریم و درو میبندم ...

مجری : اها فهمیدم بهتر بگیم چویی شیوون تو کتابخانه ی ووهان دوش میگیره و درو ( رو به حضار و فریاد حضار و اشاره معنی دارهانگنگ به شیوون )

مجری : همچین عادتی داری؟.... ( ژومی برای شیوون ترجمه میکنه)

شیوون : نه نه نه... قطعا درو میبندم...چون خیلی از هانگنگ میترسم... هان به شیوون نگاه میکنه ( خودتو مرده فرض کن) میاد چیزی بگه که شیوون زانو میزنه و براش ادا در میاره... هان میخواد فرار کنه ولی دونگهه نگهش میداره

مجری : نه نه شرط میبندم شیوون فقط کمی لای درو میبنده...

شیوون : وقتی دوش میگیرم این ( به هان اشاره میکنه) هر روز بدون استثنا حتما به بدنم نگاه میکنه...

مجری از خنده سرنگون میشه کف زمین سالن هم از خنده میره رو هوا

هان میاد طرف شیوون و شیوون بغلش میکنه . شیوون : منم نگاه میکنم..

هان با تعجب میگه : کی این حرفا رو به چینی یادتو داده؟.... ( شیوون همه رو به چینی گفته بود)

مجری : پشت تلفن گفتی خودت بهش چینی یاد میدی....چطور میتونی همچین کاری بکنی؟... دفعه بعد به منم یاد بده..

هان : راستش به خاطر اینه که شیوون فقط همین حرفا رو بلده...

مجری : یعنی شیوون فقط بلده بگه که وقتی دوش میگیره تو نگاهش میکنی....پس باید خیلی دیگه چینی بخونه...

مجری و هان برای چند لحظه صحنه رو ترک میکنن هان ابروی خودشو ریخته شده میبینه با بیچارگی برمیگرده.

 شیوون میگه: بدنش ( هان) بد نیست ( با شتصتش میگه نایس) خوبه... مرگ حضار و دو مجری و سایر اعضا از حرف شیوون.

شیوون با احساس رضایت ایستاده ( از بس که این بچه دیوله ... شیطنت میکنه بیخیال میایسته انگار نه انگار.. دیولتر از کیوهه ) ( البته اون زمال شیوون اینجوری بود ، الان اصلا این جور حرفا رو نمیزنه .انگاز اون زمان هان بود شیوون کلا هیچی دیگه نمیفهمید میتازید کلا دویل میشد با هان )

بعد شیوون گفت که : اون و هان باهم میرفتن حمام ... شیوون اصلا یادش میرفته خودشو بشوره...چون محو تماشای هانی بوده... هانی هم تایید کرده گفت: مسابقه داشتن که ببین کدوم زودتر میان بیرون..اونی که میباخته باید غذا میخریده که شیوون بازنده میشد...

شیوون هم کامل توضیح میده که: نه ..فقط یه بار این اتفاق افتاده.... اینا با هم توی اتاق بودن ..شیوون میگه بیا مسابقه بذاریم که هر کسی باخت مجبور بشه شام نوشیدنی بخره...

مسابقه شون هم سراین بود که کی سریع تر دوش میگیره.

مجری هم پرسید: یعنی همنطور میرفتین زیر اب دوش و میومدین بیرون  که برنده بشین ؟..

هان گفت: نه..باید کاملا تمیز میشدیم... بدنمون بوی خوب میگرفت .کف هم نمیموند بهون....

شیوون اول حرفشو زده بود بعد دیگه به هیچکس توجه نمیکرد .کلا تو عالم خودش بود در و دیوار رو نگاه میکرد برای خودش ادا درمیاورد.

هانگنگ هم گفت: خوب نمیتونستیم که با لباس دوش بگیریم... طبیعتا منم همه چی رو دیدم دیگه...

مجری پرسید که : خب حالا کی برنده شد؟؟...

هانگنگ گفت: خودتون قضاوت کنین ... از تماشاگران پرسیدن همه گفتن : هانگنگ... چرا؟... چون بدنش کوچکتره ..مساحت کمتری رو باید بشوره..

شیوون گفت: نه بخاطر کوچکتر بودن بدنش نه... چون من کلا حواسم پرت نگاه کردن به هانگنگ بود...اصلا یادم میرفت باید خودمو بشیورم...اینا روبا بامزه گی میگفت همه مردن از خنده ...میدونستن داره شوخی میکنه و پخش زمین شدن از حرفاش.

شیوون در برنامه های کره ای بسیار خجالتی مظلوم هست و در برنامه هیا چینی که زمانی هان بود شیطان و بازیگوش... ولی بعد رفتنش اونجا هم تقریبا اروم شد.    

 

 

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
Sheyda پنج‌شنبه 22 بهمن 1394 ساعت 23:19

عجب پسر شیطونی
مرسی عزیزم

اره پسریم خیلی شیطونه...
خواهش عزیزدلم

مریم پنج‌شنبه 22 بهمن 1394 ساعت 22:41

عالی بود.آقامنم چشام درشته

ممنون...
خخخ خوب بیشتر ایرانی ها چشاشون درشته... اخرش پسرم باید بیاد ایران زن بگیره...خخخخ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد