SJ & B.A.P & EXO

SJ & B.A.P & EXO

به سلامتی سرنوشت ؛که نمی‌شه اونو از "سر" نوشت.
SJ & B.A.P & EXO

SJ & B.A.P & EXO

به سلامتی سرنوشت ؛که نمی‌شه اونو از "سر" نوشت.

غیرمنتظره 2 ( دو شاتی )



سلام دوستای گلم...

این از قسمت و دوم یعنی اخر این تک شاتی....


بفرماید ادامه...

  

                                               ( غیر منتظره ) پارت دوم

-ریووک : هیونگ جرات یا شجاعت ؟

-شیوون : اوممم خب فکر کنم تا حالا همه ی بلاهایی که تو شجاعت میشه امتحان کردو سرم آوردین پس حقیقتو انتخاب میکنم!

ریووک خندید و یاد سوالی افتاد که خیلی وقت بود می خواست از شیوون بپرسه اما خب هیچوقت روش نشده بود ... شیوون برای اون هیونگ فوق العاده ای بود نمی خواست که ناراحتش کنه... به این فکر کرد که الان موقعیت خوبیه برای اون سوال!

-ریووک : هیونگ یادته حدود یه ماه پیش یه special stage  داشتیم ؟ بعد از اجرا منو تو تو اتاق پرو تنها شدیم و من از اتاق رفتم بیرون تا یه نسکافه ی شیرین بگیرم و وقتی برگشتم تو داشتی تو اتاق با گوشیت حرف می زدی واسه همین من داخل اتاق نیومدم تا مزاحم تلفنت نشم و پشت در وایسادم ....

(( فلش بک ))

شیوون در حالی که داشت با موبایلش حرف می زد طول و عرض اتاق پرو رو قدم می زد.

-شیوون : باشه بیبی نگران نباش ... مطمئنی تنهایی تو خونه نمی ترسی ؟ ....  باشه باشه میدونم بچه نیستی هانی به هر حال الان حالت مساعد نیست و تو خونه هم تنهایی ای کاش میذاشتی به تدی بگم برات یکم سوپ بخره بیاره واست..... چرا لازم نیس ؟!؟  ....  می خوای برات مجله های مورد علاقه تو بخرم بفرستم  که تا غروب حوصله ت سر نره بیبی؟؟؟ ...مطمئنی ؟ یکم فکر کن ببین چیزی لازم نداری ؟!.... باشه عشق من.. من بیشتر دوست دارم... (درحالی که صداشو بچه گونه می کرد گفت) خداحافظ جوجوی من ...

و سریع موبایلشو قطع کرد و خندید چون می دونست اون شخص خاص از اینکه (جوجو) صداش بزنه متنفره  . همین الانشم می تونست قیافه ی عصبانی و سرما خورده ی عشقشو تصور کنه ... همونطور که به اون شخص فکر می کرد ناخودآگاه لبخندی صورتشو پوشوند.... همیشه همینطور بود مگه میشد به اون فکر کرد و لبخند نزد؟!؟ بالاخره اون جادویی ترین فرد زندگیش بود.

بی خبر از اینکه ریووک پشت در اتاق در شوک ایستاده بود و اصلا حواسش نبود که لیوان نسکافه ش کج شده و همونطور داره روی کف سرامیک راهرو می ریزه !

(( پایان فلش بک ))

ریووک در حالی که با چهره ای سرخ شده به هیونگاش که همگی به دهن ها و چشماشونو به حالت  O با هم ست کرده بودن نگاه می کرد بالاخره بعد از این همه مقدمه چینی به شیوون که تلاش می کرد اصلا به چشمای شیوون و هیونگاش نگاه نکنه گفت :

-هیونگ اون شخصی که داشتی باهاش حرف می زدی کی بود ؟!؟

دقیقا همون سوالی که شیوون حدس زده بود قراره ازش پرسیده بشه !!!

-کانگین : یاااااا چویی شیوون تو یه عشق مخفی داشتی ؟!؟ از کی تا حالا ما غریبه شدیم !

-دونگهه : شیووناا اصلا ازت انتظار نداشتم تو حتی یه کلمه به منم در این باره چیزی نگفتی ...

-لی توک : شیوون ؟!؟  اون دختر خوشبخت کیه که دل شیوونی ما رو برده ؟

شیوون با خجالت به هیونگش نگاهی گذرا انداخت... همیشه می ترسید از اینکه واکنش دیگران وقتی بفهمن چیه ! اصلا مگه تقصیر اون بود ؟ مگه وقتی عشق بخواد وارد قلبت بشه و زندگیتو دگرگون کنه تو حق انتخاب داری ؟ مگه میشه انتخاب کرد ؟ اصلا اهمیت نداشت که اون حالا باهاش سرد شده بود ... هرچی که بود شیوون تا ابد عاشقش می موند ...وقتی که عاشقش شد پس یعنی همه ی سختیایی که تو این راه بود رو قبول کرده... حتی اگه اون قبولش نمی کرد ..دیگه هیچ راه برگشتی نبود فقط و فقط یه جاده ی لیز و تاریک رو به روش وجود داشت ... جاده ای که باید اونو طی می کرد ...پس بالاخره بعد این همه ترس تصمیمشو گرفت ... باید بهش ثابت می کرد که از اینکه عاشقشه نمی ترسه بلکه به عشقش افتخار می کنه.

-شیوون : اول باید بگم واقعا متاسفم من وقت نیاز داشتم تا بتونم بهتون بگم اینطور نیست که نخواسته باشم بهتون بگم !  (لبخندی به ریووک زد ) ممنون ووکی ...جدا ممنون شاید اگه تو جمع مطرحش نمی کردی حالاحالاها شجاعتمو جمع نمی کردم این از هر بازی شجاعت دیگه ای بیشتر به شجاعت نیاز داره ... کسی که این همه مدت مخفیش میکردم شاید الان دیگه منو نخواد شاید اگه مطرحش کنم ازم متنفر بشه ... ( با بغضی که با همه ی توانش مخفیش میکرد تا باعث لرزش صداش نشه گفت ) شاید بخواد یه زندگی کاملا عادی مثل همه داشته باشه و سختی هایی که باید واسه عشقمون بکشیمو متحمل نشه ... اما متاسفم کیوهیون من از همون لحظه ای که عاشقت شدم به خودم قول دادم هیچوقت تنهات نذارم ..حتی اگه تنهام بذاری...

چند لحظه بعد همه ی سرها به سمت کیوهیون چرخیده بود .

KYUHYUN POV

چقدر احمق بودم ! فکر می کردم اگه باهاش سرد رفتار کنم خودش تنهام میذاره و میره ...واقعا با خودم چی فکر کردم ؟!؟

تو نباید متاسف باشی وون من متاسفم ...واقعا متاسفم . من اینکارو بخاطر تو کردم . تو لیاقت یه زندگی عالیو داری .

لیاقت اینو داری که با یه دختر زیبا ازدواج کنی و بتونی راحت دستشو بگیری و باهم تو خیابونا قدم بزنین ... لیاقت اینو داری که بچه دار بشین. تو پدر فوق العاده ای میشی ... بچه ت حتما به داشتن همچین پدری افتخار میکنه ..میتونی دستشو بگیری و ببریش تا همه ی مکان های زیبای کره رو نشونش بده ... وقتی که بزرگ شد بهش رانندگی یاد بدی ... وقتی که ناراحته بری پیشش بشینی و مثل همیشه آروم بغلش کنی و دلداریش بدی تا آروم شه و تو بغلت خوابش ببره ...

با فکر اینکه همه ی اینکارها رو شیوون واسش انجام داده بود اشک تو چشماش جمع شد . به شیوون خیره شد ... واقعا فکر کرده بود می تونه از این مرد دست بکشه ؟ 

حتی لحظه ای هم فکر نکرد . اشکال نداشت اگه غرورش شکسته میشد اونا هیونگاش بودن غریبه ای بینشون نبود .

بلند شد و بی خیال چشمایی که تو سکوت به اون دو تا خیره شده بودن در حالی که دیگه چشمای درشت و قهوه ایش از تحمل اشک ها خسته شده بودن و شروع به اشک ریختن کرده بودن چند قدم آخرو سریعتر برداشت و محکم خودشو تو آغوش مردش انداخت .

SIWON POV

دیگه نگران هیچی نباش عشقم ... وونی همیشه با توئه  همیشه مراقبته  . هیچی مهم نیست اگه تو قول بدی که فقط با من باشی ... دوستت دارم زیبای من .

کیوهیونو محکم تر تو آغوشش فشرد و از عطر تنش لذت برد ... اشکاشو بوسید و به افرادی نگاه کرد که با لبخند و بعضیاشون با اشک بهشون نگاه می کردن ... با اطمینان لبخندی نثارشون کرد ... بی شک اونا بهترین خانواده ی دنیا بودن . ازشون یه دنیا ممنون بود برای همه چیز.

 

Finish

Writer :Naghmeh _wkline

 

نظرات 2 + ارسال نظر
Sheyda چهارشنبه 14 بهمن 1394 ساعت 00:50

ووکی عجب آدم کنجکاوی
قشنگ بود.مرسی عزیزم

خخخ...اره...
خواهش عزیزدلم

tarane سه‌شنبه 13 بهمن 1394 ساعت 23:17

شب خوش عزیزم.
اخی چقدر احساسی بود . کیو نباید خودش یک طرفه تصمیم میگرفت این تصمیم به شیوون هم مربوط بود و اون در نهایت نشون داد که فقط کیو رو میخواد . همین . بالاخره توی جمع گفت و خودش رو راحت کرد .
مرررسی گلم خیلی خوب بود.
همچنین ممنون از نویسنده .

شب شما هم خوش خوشگلم...
اهم درسته...
خواهش عزیزدلم...

ممنون ازش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد