سلام دوستای عزیزم...
بفرماید ادامه ...
توی ماشین نشسته بودند، شیون آرنجش پایین شیشه گذاشته بود و سرش به دستش تکیه داده بود و توی دنیای خودش غرق بود، حالا چطور باید هزینه عمل را میپرداخت؟ بیشت درصد سهامش تنها چیزی بود که باعث شده بود تا بتواند تا اینجا ادامه دهد و آدم های اطرافش نتوانند توی مدیریت شرکت دخالت کنند همین بیست درصد سهام بود اما حالا اگر پانزده درصدش را میفروخت و پنج درصد از سهامش باقی می ماند همه ادعای مدیریت میکردند و او دیگر نمیتوانست مثل حالایش مدیریت کند و یا شاید هم مدیریت را از او میگرفتند، اینکه مدیر باشد برایش مهم نبود چیزی که بیشتر از همه برایش مهم بود کارمندان شرکتش بود، چه کسی بعد از او میتوانست با آنها کنار بیاید؟ چه کسی میتوانست بخاطر آنها از منافعش بگذرد؟چه کسی میتوانست مرخصی های ماهانه بدهد؟ چه کسی میتوانست بی هیچ چشم داشتی هزینه های کمرشکن کارمندان را بپردازد و از آنها بازگشتش را نخواهد؟ چه کسی میتوانست تمام زندگیش را برای کارمندانش بگذارد و کارمندانش اولین اول زندگیش باشد؟
با متوقف شدن پشت چراغ قرمز کیو نگاهش از خیابان گرفت به شیون چشم دوخت، از نظر او شیون آدم عجیبی بود! رفتار مردانه شیون هیچ به این حال عجیب و نگرانش نمی آمد! به هرحال اینطور که به نظر میرسید حال خودش از شیون بهتر بود چون حداقل توی بیداری تکلیفش با همه معلوم بود! اینکه بقیه دشمنش هستند و او باید خشک و سرد و جدی باشد...
شیون با دیدن ساختمان بیمارستان نفسش بیرون داد، نگاهی به تلفنش انداخت بادلخوری گفت:منشیِ من به حرف تو گوش داده! حالا میشه بگی چطور باید هزینه این عمل بپردازیم؟ تمام پس اندازمم بدم، فقط هزینه نصف این عمل جور میشه
مگر او مدیر آن شرکت موفق و بزرگ نبود؟ چطور پس اندازش آنقدر نبود که بتواند هزینه یک عمل را بدهد؟ شیون آدم عجیبی بود و شک داشت بتواند او را بفهمد، این مرد رفتار عجیبی داشت، چطور میتوانست این همه آشفته باشد یا رفتار عجیبش داخل سلف؟ اینکه چقدر با او تند و جدی و خشک و رسمی بود و چند پانیه بعد کنار ججونگ نشسته بود و باهم مثل دو دوست رفتار میکردند نه رئیس و کارمند...
کیو بی هیچ حرفی ماشین پارک کرد و در حالیکه از ماشین پیاده میشد گفت:شبیه پیرزنای غرغرو شدی! اینقد نگران نباش، بیا بریم
باهم وارد بیمارستان شدند، پرستاری با دیدن آنها جلو آمد و گفت:آقای چوی، خوشحالم که به موقع رسیدین
کیو:عمل شروع شده؟
شیون:تا هزینه رو نپردازیم شروع نمیشه
کیو درحالیکه کارت بانکش بیرون می آورد پرسید:خب کجا باید بریم؟
پرستار به اتاقی که گوشه سالن بود اشاره کرد
شیون:کیو من نمیتونم این پول بهت پس بدم
کیو درحالیکه به سمت اتاقی که پرستار نشانش داده بود میرفت گفت:بعدا در اینباره حرف میزنیم، فعلا بهتره بری پیش ریکی
این پول را هرچقدر که بود پرداخت میکرد، مطمئنا قیمت یک شب با آرامش خوابیدنش خیلی بیشتر از پولی بود که قرار بود بخاطر عمل ریکی بپردازد
همینکه فیش از مرد گرفت از اتاق خارج شد و به سمت پذیرش رفت، فیش روی میز گذاشت و گفت:اینم پولش! ریکی رو عمل کنین!
پرستار با دیدن کیو با لبخند فیش برداشت و گفت:بله
این لبخندها و عشوه ها را میشناخت، در مقابل لبخند پرستار چینی به بینیش داد و گفت:من از مردا خوشم میاد، زودتر کارت بکن باید برم
لبخند روی لب پرستار خیلی زود جمع شد و پرستار بانارضایتی نگاه عجیبی به کیو انداخت و با لحنی نیشدار گفت:میتونین برین طبقه سوم، عمل اونجا انجام میشه
کیو دستش توی جیب شلوارش فرو کرد و به سمت آسانسور شیشه ای وسط بیمارستان رفت و دکمه طبقه سوم را فشرد، پیش از بسته شدن در زن و مردی که لباس های کهنه و کثیفی به تن داشتند سوار آسانسور شدند و هردو باهم دکمه طبقه سوم را فشردند
مرد دست همسرش گرفت و گفت:نگران نباش اون حالش خوب میشه
نگاهی به سرتاپای زن و مرد انداخت و پوزخندی زد، یعنی واقعا فکر میکردند بتوانند هزینه این بیمارستان را بپردازند تا بیمارشان خوب شود؟
زن:باورم نمیشه بالاخره داره عمل میشه
مرد:اون خوب میشه نگران نباش
با باز شدن درهای آسانسور زن و مرد به سرعت از آسانسور خارج شدند، کیو سرش به علامت تاسف تکان داد و درحالیکه زیر لب باخودش غرغر میکرد از آسانسور خارج شد
-واقعا که! این بیمارستان هرکسی راه میده؟ ملومه پولش از ما میگیرن تا مریضای این آدمای سطح پایین درمون کنن! مطمئنم هزینه مریض اونارم روی هزینه عمل ریکی کشیده بودن!
از دیدن زن و مرد کنار شیون خشکش زد، اما خیلی زود به فکرهای احمقانه ای که توی سرش بودند نیشخندی زد، چطور ممکن بود شیون این آدم ها را بشناسد؟ شاید فقط اتفاقی کنار هم نشسته بودند
شیون با دیدن کیو لبخند خجلی زد و گفت:کسی که باید ازش تشکر کنین اونجاس! کیو هزینه عمل پرداخته
زن و مرد با دیدن کیو از روی صندلی بلند شدند و به سمتش آمدند اما همینکه به کیو رسیدند، کیو بی اختیار گامی به عقب برداشت و گفت:به من نزدیک نشین!
مرد تعظیم نود درجه ای کرد و گفت:قربان از کمکتون ممنونم، شما جون پسرمون نجات دادین!
کیو نگاهی به شیون که کمی عقب تر ایستاده بود انداخت و منتظر توضیحی از جانب شیون ماند
-ریکی پسرشونه!
اخم غلیظی کرد با انزجار به زن و مرد اشاره کرد تا عقب بروند
-چوی شیون ما باید باهم حرف بزنیم، همین حالا
حاضر بود آن پول یا حتی خیلی بیشتر از آن را برای شیون خرج کند اما مطمئنا این آدم ها به شیون هیچ ربطی نداشتند
شیون کنار زن و مرد ایستاد و گفت:نگران نباشین، با کیبوم تماس گرفتم ، با اولین پرواز خودش میرسونه! بهتون قول میدم ریکی خیلی زود با قلب جدیدش زندگی کردن یاد میگیره و مثه کیبوم باعث افتخارتون میشه
-ممنونم پسرم، ما تا آخر بهت مدیونیم
شیون احترام گذاشت و به سمت کیو که هرلحظه خشمگین تر میشد و آماده انفجار بود رفت
شیون:آروم باش، یه بلایی سر خودت میاری
از میان دندان های روی هم قفل شده اش غرید:قبلش حساب تورو میرسم
و پیش از آنکه حتی به انتهای راهرو برسند منفجر شد
-تو به من کلک زدی!
شیون دستش روی دهان کیو گذاشت و کنار گوشش زمزمه کرد:اینجا بیمارستانه!
کیو چیزی غرغر کرد که زیر فشار دست شیون روی دهانش هیچ معلوم نبود چه میگوید
-میخوام دستم بردارم، مثه بچه ها داد نزن، بزار بریم بیرون بعد
هرچند که کیو در تقلا بود تا دست شیون کنار بزند اما شیون این اجازه را به او نمیداد
-آروم میگیری یا همینجوری ببرمت بیرون آقای چو کیوهیون؟
کیو بالاخره دست از تقلا کردن برداشت و شیون بااحتیاط دستش از روی دهان کیو برداشت، کیو بی هیچ حرفی به سمت آسانسور رفت
شیون لبخند کمرنگی زد و بدنبال کیو سوار آسانسور شد، پرستاری که داخل آسانسور بود لبخند زد به شیون احترام گذاشت و گفت:شیون شنیدم برای آخر هفته میخوای بچه ها رو ببری پیک نیک
شیون لبخند زیبایی زد و گفت:البته به همراه چنتا پرستار، خوشحال میشم شماهم همراهیمون کنین
پرستار لبخند زد و گفت:خوشحال میشم باهاتون بیام، میدونی همه عاشق همسفر شدن با توئن
-پس منتظرتون هستم
آسانسور طبقه اول متوقف شد و پرستار بالبخند به شیون احترام گذاشت و وارد بخش اطفال شد
هیچ نمیفهمید کدام شخصیت شیون واقعی است، آن اقتدار و جذبه اش وقتی که او را مجبور کرد تا تمام روز را توی سلف سرپا بایستد، یا آن همه حقارتش وقتیکه زمین سلف را تمیز میکرد، یا گرمای مهربانی که دیشب او را در برگرفته بود و اجازه داده بود تا راحت بخوابد، یا لبخندهایش به آن زن و مرد، یا مهرومحبتش با این پرستار
با بسته شدن در آسانسور پرسید:تو واقعا کی هستی؟
به این همه آرامش توی صدای کیو لبخند زد، شاید رام کردن این پسر آنقدرها هم کار سختی نبود...
-چوی شیون
-من نمیفهممت! تو کدومشونی؟
ابرویش بالا داد و منتظر ماند تا کیو حرفش کامل کند
-تو سر من داد زدی، بهم زور گفتی! به این پرستار لبخند زدی و با کارمندات خوش و بش میکنی
اینطور که به نظر میرسید کیو، ریکی را فراموش کرده بود
-من همشونم
آسانسور طبقه همکف متوقف شد
-چطور؟! چطور میتونی این همه شخصیت داشته باشی؟ تو حتی از منم پست تری! حداقل من به همه این اجازه رو دادم که بدونن باهام چطور رفتار کنن
درحالیکه از بیمارستان خارج میشدند گفت:کسایی که منو میشناسن، میدونن من چه شخصیتی دارم
-من هیچوقت لازم ندارم با آدمای احمقی مثه تو آشنا بشم پس جلوی من یه شخصیت ثابت داشته باش!
-این بستگی به خودت داره و اینکه منو کجا میبینی
کیو نفسش بیرون داد غرید:تو یه دروغگوی تمام عیاری!
-من هیچوقت دروغ نگفتم!
-تو منو مجبور کردی پول اون عمل بدم، تو بهم کلک زدی!
-من تورو مجبور نکردم، خودت اینکار کردی
-من هرگر حاضر نمیشم برای آدمای کثیفی مثه اونا حتی یه سنت خرج کنم
ابروهایش را درهم کشید، هیچ نمفهمید چرا کیو تا این حد نسبت به همه بدبین است و دیگران را این همه پست میبیند!
-تو مشکلت چیه؟
-مشکلم اون آدمای کثیفه، اونا حق زندگی کردن ندارن
-اگه این مسئله تا این حد آزارت میده، من پولت پس میدم
-چه جوری؟ با فروختن پونزده درصد سهامت؟ نه ممنون، من نمیخوام پدرم با یه شرکت ورشکسته قرارداد ببنده...
ابرویش بالا داد رو به سمت شیون چرخید و گفت:یا شایدم شما واقعا ورشکسته این؟ چطور تو حتی اینقدر پولم توی حسابت نداری؟
شانه هایش بالا داد درحالیکه به سمت ماشینش میرفت گفت:من خیلی اهل پس انداز نیستم
-با وجود مدیری مثه تو اون شرکت به زودی سقوط میکنه
-خب بالاخره نگفتی اون پول باید بهت پس بدم یا نه؟
-اینبار نادیده میگیرم اما دیگه هیچوقت پولم براشون خرج نمیکنم حتی اگه اون آدم تو باشی! اینو تو گوشت فرو کن
سرش به علامت فهمیدن تکان داد و پشت فرمان نشست و منتظر ماند تا کیو هم سوار شود، اما کیو همچنان کنار در ایستاده بود، شیشه پایین کشید و پرسید:چیه؟ سوار نمیشی؟
-تو انگار همش یادت میره من کیم؟ باید در برام باز کنی
سرش به نشانه تاسف تکان داد، پایش روی پدال گاز فشرد و گفت:اگه سوار نمیشی من برم؟
دست به سینه ایستاد و گفت:تا در باز نکنی سوار نمیشم!
شیون شیشه بالا کشید و ماشین حرکت کرد
با بهت برای چند ثانیه به دور شدن ماشین شیون خیره شد، واقعا قصد داشت او را جا بگذارد؟ اما ماشین متوقف شد، شیون سرش از پنجره بیرون آورد و گفت:اگه این دفه نیای واقعا میرم!
و شروع به شمردن کرد
-ده، نه...
ترجیح میداد خودش در باز کند و سوار شود اما بدون محافظ هایش توی شهر رها نشود
پیش از آنکه حتی به عدد پنج برسد، در ماشین باز شد و کیو سوار شد
شیون خندید و گفت:دیدی زندگی کردن اونقدرام سخت نیست، فقط باید بتونی از دست و پات استفاده کنی
-فعلا که زندگی کردن برای تو سخته که حتی به اندازه یه بچه دبستانیم پول نداری
-خب شاید حق با تو باشه اما من از زندگیم راضیم
-حالا هرچی! منو برسون هتل باید لباسام عوض کنم
-تا همین حالا هم بخاطر اینکه همراه من اومدی بیمارستان غیبتت توجیح میشه، ما برمیگردیم شرکت
به سمت شیون چرخید و باناباوری گفت:تو که در این مورد جدی نبودی؟ من دیروز چون روز اولت بود بخشیدمت، فک نکن من بعنوان یه فروشنده کار بکنم! من چو کیوهیونم...
-آقای چو کیوهیون اگه سخنرانیتون تموم شد ممنون میشم جواب تلفنتون بدین
نازنینم بیا بخلم


میدونی که میدوستمت خیلی
حنانه جون کجایی "میس یو"
دوستای عزیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــزم
سلام خوشگلم...




خوش اومدی...
منم دوستت دارمممممممممممممممممممممممممممممم....
خخخخ
میبینم که تو و دریا باهم اشنا در اومدیدو منو یادتون رفت
اصلا حسودیم شد
اصلا کاش فیکو نمیدادم برا خودم تنهایی نگهش میداشتم
سلام...
چرا چی شده؟...
چرا ناراحتی؟...چرا از دادن فیک پشیمونی؟
چقدر دلمونو صابون زدیم این کیو ادم شده ولی این ادم بشو نیست
وونی تو میتونی اینو ادم کنی من میدونم
مرسی بیبی
اوهوم میتونه... خواهش
مرسی عزیزم
سلاااام عزیزم.
. ولی من مطمئنم بالاخره شیوون این کیو رو ادم میکنه
. تنها کسی که میتونه کیو رو عوض کنه همون شیوونه
.
. 

گفتیم کیو داره ادم میشه ولی این بچه به این اسونی ها عوض شدنی نیست
کیو فکر میکنه فقط خودش از اسمون افتاده بقیه برده اش هستن . خیلی خودخواه و مغروره
ممنون گلم عاااالی بود.
سلام عزیزم...
امیدوارم شیوون موفق بشه...
اره کیو خودخواهههههههههه...
خواهش خوشگلم
کلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی می دوستمت دوست خوب و ع ز ی ز و مهربونم
کلی هم دلم برات ت ن گ شده
کلی هم منتظرم تا مثه قدیما کلی باهم بحرفیم
خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییی بوووووووووووووووووووووووووس و بغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغل
منم دوستت دارمممممممممممممممم












دشمنت شرمنده ع ز ی ز
این چه حرفیه
من که نوشتمش چی بگم که اصلا یادم نبود
خوب حالا یادت اومد دیگه....
واااای مرسی که گذاشتیدش.واقعن دوسش دارم.
خوشحالم که دوسش داری... کار یکی از بهترین دوستامه..برام عزیزه
کشفیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــده شد

"بی خاطره"
مرسی از یادآوری چون کلا اینو یادم رفته بود
اههههههههههههه...ارههههههههههههه..بیخاطرههههههههههه..چقدر سرش اشک ریختم....



کلی توی مسنجر بهت پیام دادم
تازگیا کشفیدم مسنجر خل شده نه پیام میده نه میگیره!!!!
برای همین یا با میل با بچه ها در ارتباطم یا این نرم افزارای گوشی
برای خودم میل راحتتره چون تقریبا همیشه بازه و هستم(به جز صبحا)
اما خب نرم افزارای گوشی همیشه آن نیستم، اصلا معلوم نیست کِی آن بشم...
اه منم مسنجرم دیگه باز نمیشه.... با گوشی میرم اینستا یا تلگرام... خوب تو تلگرام میحرفیم...یه وقت کاری داشتی اس بده میام تلگرام... اینستا هم که پلاسم پست میزارم..دیگه مسنجر نمیام..باز نمیشه برام..
حالا که حرفش شد

جدی اونی که آخرش دوتا ته داشت اسمش چی بود...
چرا توی مجموعه کارام ندارمش!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
آیا
یه چیز بگم... من خودمم اسمش یادم نیست....





واقعا یادم نیست اسمش چی بود.... خدای اسمش چی بود؟
یه دنیا شرمنده گی...من داستاناتو داشتم ولی لب تابم که خراب شد هر چی اطلاعات بود همه نابود شد داستان تو هم نابود شد ...منم همه چیز از دست دادم
خیلی خوب بود منم واسه یه شب پیش شیوون خوابیدن همه زندگیم ومیدم
پس بالاخره کشف شدم


اره خودمم
دعا کن مشقام تموم بشن..این ترم آخری موهام سفید نشه هُنَره...
دست رو دلم نزار...
من که تنوع طلب... برای همه مینویسم!
ایمیلم که داری
گاهی بهم میل بزن به فکر هستم...بله یادمه قرار بود پارسال برای تولدت یکی بنویسم که یه تک شاتی نوشتم نه سر داشت نه ته! یه سال گذشت من هنوز هیچکار نکردم
به فکر هستم... فقط باید یه موضع خوب پیدا کنم
نمیدونم پرا برای شیوون-کیو نمیتونم موضوع نابی پیدا کنم...
اینم یهویی شانسی شد...
نمیدونم چرا نمیتونم موضوع پیدا کنم...یا من سختگیرم و هر موضوعی رو بهشون نمیدم یا اینکه شاید چون نمیدونم!
اما جدیدا توی تلگرام عکس و ویدیو بچه ها میفرستن توی گروها ...یه حرکت یا یه نگاه یا حتی یه لباس میتونه یه موضوع خوب بهم بده
چقدر حرفیدم
خب دلم برات ت ن گ شده بود
پس دریا عشق خوشگلمی...دوستت دارممممممممممممممممممممممممممممم....


دوستت دارم دریا جون...منتظر میمونم
اه منتظرممممممممممممممممممم...سخت..باشه بهت میل میزنم میگم چه موضوعی میخوامممممممممممممممممممممممم...منو و خواسته مو که میشناسی.... منتظر میمونئم درست تموم شه برام بنوسی... دوستت دارم..بهت احتیاج دارم دریا جون... یه گوش بزرگ میخوام برای گفتن درد دلم ...
مگه شما همونی نیستی که من میشناسم؟
من همونیم که تولدت تبریک گفت آیا؟
من عسل-دریا-ب ر د ه ، ع ش ق-گیتار شکسته......
اوه راستی اینو بزارین به حساب اینکه این اولین "شیوون.کیو"ئیه که مینویسمپس نامنسجمیش ببخشین
اخ دریا ؟ خودتی؟.... همون که میگم عشقم....؟..
وب هستی؟... شب های رویا؟>..اولین فیکت شیچولی محافظ بود یا یه چیز دیگه اسمش بود؟... هیچل بادیگارد شیوون بود...بعد هو اون استانی که شیوونم حافظه شو از دست میده من نابود شده بودم دوتا ته داشت...خودتی دیگه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟.... همونی که داشتی برام یه فیک وونکیو خاص مینوشتی هنورز ننوشتی؟.... اره خودتی دیگه...هنوز ننوشتیییییییییییییییییییییییییییی اون فیکمووووووووووووووووووووو..من میخواممممممممممممممممممم...کی مینویسیییییییییییییییییی؟
اوا


(همون خط-خطی خودم)
شرمنده میکنی ع ز ی ز م
خواهش میکنم
من که کاری نمیکنم...همه زحمتش مال شما و نازنین جونه
اوه کلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی دلم برات ت ن گ شده، دعا کن زودی درسام تموم بشه تا بتونم دوباره اینجاها باشم و بیشتر بحرفیم
من که خودم یکی از طرفداراتم...کلی هم مشتاق خوندنشونم اما درساااااااااااااااااااااااااا
این ترم تموم بشه فک کنم خلاص بشم میام میخونم کلیییییییییییییی برات مینظرم و ل ذ ت میبرم
و
بازم مینویسم
دشمنت شرمنده.... تو عزیزمی...
میخونی؟>.. منو میشناسی؟... داستانامو میخوندی؟.....
اشنالله موفق ی باشی خوشگلم..اره درس مهمه ...منو این وب همیشه هست ولی درست مهمتره....حتما بنویس...باید بنویسی ...من به کمکت احتیاج دارم... این وب به یه نویسنده دیگه هم احتیاج داره که داستانش گذاتشه بهش... من دست تنهام.خیلی خیلی بهم کمک میکنی که یه داستان دیگه بنوسی..فدای تو خوشگلم...
اول از همه از نازنین جون ممنون



دوم از حنانه جون ممنون که زحمت آپش میکشه
سوم از دوستانی که وقت میزارن و میخوننش ممنون
و اینکه من همینجام!
اگه موردی بود خوشحال میشم بهم بگین
سلام عزیزم...
مممنون از زحمتی که کشیدی داستانی به این قشنگی نوشتی و بهم دادی...
خیلی ممنون از اومدنت...
خوشگلم میدونی داستانت چقدره طرفدار داره؟... باورت نمیشه...هر قسمت از داستانتو 50 و خورده ای خواننده داره...یعنی دو برابر داستانهای من... ایول بهت عزیزدلم.... یه دنیا ممنون ازت..
Adam sho kyuuuu khkgh
Ch ba maze shode inja.ye adame lajbazo maghrur
Vayyyy pas key siwoni gharare asheghesh she
Chera man enghad bi taghat shodam
Hanaiy mersiii vase upesh eshghaaaaam
Va
Nevisandeye gol mersiii vase fice khoshgelo jazzaaab
من نمیدونم ...باید بخونید تو قسمتهای بعد مشخص میشه...
خواهش خوشگلم...ممنون که میخونی