SJ & B.A.P & EXO

به سلامتی سرنوشت ؛که نمی‌شه اونو از "سر" نوشت.

SJ & B.A.P & EXO

به سلامتی سرنوشت ؛که نمی‌شه اونو از "سر" نوشت.

معرفی معجزه سفید

 

سلامی مجدد...


یعنی من امشب من به روح خودم و عمه محترممممممممممم تا تونستم

فحشششششششششششششششش دادم تا این دوتا پست رو

بذارمممممممممممممممممممممممممممممممم....اینجااااااااااااااااااا بترکهههههههههههههه

الان انقدررررررررررررررررررر عصبانیم که میتونم ساختمون 18 طبقه کمه یه برج و

بترکونمممممممممممممم..هیچکی هم امشب حوصله من رو نداره که دوکلمه باهاش بحرفمممممممممممممم سبک بشم..بی خیال من همیشه در چنین مواقعی تنهام...برای

همین تنهای  رو دوس دارم... تو اوقات تنهایم فقط فقط شیوونهههههههههههههههه.....

خوب بریم سراغ این داستان...این داستان رو دوستم عزیزم فاطمه عشقم برای تولدم نوشته بود ...منم تک خوری نکردم دارم تایپش میکنم تا شما هم بخونید... این داستان یکم متفاوته... اونای که مثل من خیلی

خیلی شیوون رو دوست دارن از این فیک لذت میبرن.... زوجش وونکیوهه و پزشکی عاشقانه ست... یه

داستان اروم و بی کشمکش ...مثل معجزه عشق هفته ای یک قسمت اپ میکنم تا اینم تایپ بیشتر

بشه تعدادشو بیشتر کنم... داستان این فیکم از یه ماجرای واقعی گرفته شده تبدیل به فیک شده...

راستی یادم رفت تو پست قبلی بگم کاورهای هر دوتا فیک کار خودمه...دیگه شرمنده... بی استعدادی و  بی سوادیه ...هر قسمت هم یه کارو جدید میزارم... دیگه تحمل کنید... و اینکه من تمام قسمتها رو رمزی میزارم نه دانلود... رمزشم به هر کی که شمارشو داره میدم...هر کی هم ندارم جدید بودید لطفا شمارتونو برام بذارید تا بهتون بدم..واگه بازم نتونستید کامنت بذارید ..اخه خیلی ها مثل خودم نمیتونن اینجا کامنت بذار...این وبلاگ به نفع سایلتهاستها...بعضی ها سایلنت میتونن کامنت  بذارن ولی به این بهانه دیگه نمیزارن... به هر حال هر کی نمیتونه کامنت بذاره به مدیرهای محترم تو جاهای که گذاشتن نمیدونم لاین و کجاست بگن رمزو بگیرن ...دیگه چی...هیچی برید ادامه مقدمه این داستانم بخونید...انشالله اگه نمردم تونستمممممممممممممممممممممممم با این وبلاک بجنگم و پیروز بشم براتون هفته دیگه قسمت اول هر دوتا فیکا اپ میکنم  و همینطور پست عکس میزارم ... 

ادامه مطلب ...

معرفی معجزه عشق


 

سلام بچه های عزیز


من حنانه ام و الان از دست این وب این شکلیم... شکل این گوسفند محترمممممممممممم....


هی حوصله زیادی گویی ندارم ... بهتره بریم سر اصل مطلب...


بله این پوستری که میبینید پوستر این داستانیه که میخوام براتون بذارم ...اسمش هست معجزه بو///سه عشق... به دلیل



مشکل درا بودن کوفتی نمیشه کلمه بو///سه رو بنویسم برای همین از این به بعد اسمشو میگیم معجزه عشق... شما هم


اسمشو این جوری بنوبسید توی این جا نحس  ....واینکه این داستان خیلی طولانی هستش ..یه ماجرای پلیسی عشقی 



80قسمتی که اگه تونستم به 90 قسمتم میرسونمش ...واینکه زوجش وونکیوه ... و یک روز در هفته اپ میشه ... تا اینکه


بتونم بیشتر قسمتهاشو بتایپم تعداد اپ هاش هم بیشتر میشه... واینکه این داستان از یه ماجرای واقعی گرفته شده و


تغیرش دادم به اینکه بشه فیک ...فعلا همینا یادم میاد ... برید ادامه و بخونید مقدمه شو و اینکه چه کارکترهای داره ...

ادامه مطلب ...

سلام

سلام بچه های عزیز..

خوبید؟... خوشید؟...انشالله که خوبید ...


من حنانه ام... منو یادتونه.... هی یه روزگاری رو گذوندنم که مرغهای اسمون به حالم گریه


کردن....هیییییی..از اون روزگار بد افسردگیش برام موند....


اول اینکه نماز روزه هاتون قبول ... دوم دلم براتون تنگ شده  بود....شما چطور؟... دلتون برام تنگ شده


بود؟....


بله همنطور که میبییند مدیرای عزیز وب جدید درست کردن منو دوباره به عنوان نویسنده به


این وب هم اوردن ..خیلی خیلی از لطفشون ممنونم...


از این بعد  در این وب در خدمت شما هستم و داستانامو از این به بعد اینجا اپ میکنم...


واینکه من در این وب مثل وب قبلی یه  نویسنده ام مدیرایش یه کسای دیگه ان .....


و اینکه خوب اپ کردن توی این وب یکم سخته ..دارم سعی میکنم باهاش کنار بیام به قول


گفتی باید از اول شروع کنم...هنوز نمیدونم چطور داستان بذارم از این حرفا خیلی خیلی سخت و پیچیده ست...


واینکه خواهشنا بازم از ما حمایت کنید ممنون ازتون....


چقدر و اینکه شدچقدر شکلهای اینجا زشته خوشم نمیاد ازشون...شکلکهای خودمو


میزارم...دیگه چی بگم..


اها من با دوتا داستان جدید اومدم که هر دو وونکیوهه...براتون میزارم...  و اینکه پری جونم داره ادامه با


من بمان رو مینویسه ....یه سوپرایزم دارم که البته برای یه عده خاصه که بعدا میگم... 


خوب دیگه چی ..هیچی ... تو پست بعدی که بعدا خواهم گذاشت داستانهای جدید رو معرفی


میکنم... همین دیگه فقط خواستم بگم دوباره در خدمت شمام...