SJ & B.A.P & EXO

SJ & B.A.P & EXO

به سلامتی سرنوشت ؛که نمی‌شه اونو از "سر" نوشت.
SJ & B.A.P & EXO

SJ & B.A.P & EXO

به سلامتی سرنوشت ؛که نمی‌شه اونو از "سر" نوشت.

فرشته آتش 49


 


سلام ...

بفرماید ادامه...

 

فرشته  49

 

کیو دستانش را بالا برد خمیازه ای کشید کش و قوسی به بدن خود داد و صدای از خود دراورد : هههههههههههههههههههههههههههه...یهو دستانش را پایین اورد به حالتی شل شده درامد گفت: چند ساعت هنوز از شیفتم مونده...یعنی من اسیر این شیفت شبم...کلا ادم خوش خوابیم...تحمل شب کاری روندارم...ولی پرفسور هی برام شب کاری میزاره...بخش اورژانس ...یعنی شیفت شبام همش اورژانسه...که همش شلوغه....یه خواب درست حسابی نداریم این شبا...

مین هو باسنش را به لبه سکو گذاشته حالت کجی نشسته بود به لیوان قهوه دست خود نگاه میکرد لبخند ملایمی زد وسط حرفش گفت: چون دکتر خیلی خوب و ماهری هستی ... پرفسور میزاره تو بخش اورژانس...سرراست کرد نگاهش به کیو شد گفت: چون بخش اورژانس خیلی حیاطیه...میشه گفت قلب بیمارستانه... باید بهترین پرزشکها اونجا باشن...ولی خودمونیم...همراه لبخند اخمی کرد گفت: امشب که اورژانس خیلی اروم بود...مریض مهمی نیاوردن...فقط یکی دوتا اومدن...که سرپایی هم رفتن... من و تو هم که لازم نبود بریم بالای سرشون.... شب های قبل رو بگی یه چیزی...ولی امشب خیلی ارومه...

کیو اخم ملایمی کرد سری تکان داد گفت: اهوم...امشب اروم...که زنگ پیجرش به صدا درامد جمله ش نیمه ماند پیجرش را از جیب روپوش سفیدش دراورد با اخم نگاهش کرد گفت: از اورژانسه...انگار دومشو اتیش زدن...پیجم .... همزمان پیجر مین هو هم به صدا درامد مین هو هم پیجرش را وسط حرف کیواز جیب شلوارش دراورد چشمانش قدری گشاد و ابروهایش بالا رفت گفت: اورژانسه...سرراست کرد به کیو نگاه کرد گفت: چه خبر شده؟...هر دومونو باهم پیج کردن...کیو با اخم نگاهش میکرد گفت: حتما تصادفی چیزی اوردن ...مین هو جوابی نداد درجا بلند شد شروع به دویدن کرد کیو هم دنبالش دوید تا به اورژانس بروند.

**************************************************************************

شیوون روی تخت روان دراز کشیده بود به زحمت و شماره شماره به کمک ماسک جلوی دهانش نفس میکشید با دم و بازدمش شش هایش میسوخت ، گویی اکسیژن گدازه اتشی بود که وارد ریه ش میشد و اتش به شش هایش میزد . چهره ش از درد نه مچاله که به شدت بیرنگ و لبانش سفید شده و بیحال بود ؛ چشمانش خمار و پلکهای سنگینش به زحمت باز بود از لای مژه های پرپشتش خط های سفید را روی سقف بالای سرخود میدید ؛ خط های سفید لامپ های فلورسنت بود که به چشمان بیحال شیوون چون خط های سفید بود .هدفی در نگاه شیوون نبود بیاختیار به سقف نگاه میکرد جلوی چشمانش صورت زیبای سودنان بود . سودنان جلوی چشمانش بود یاد قولی که به سودنان داده بود ولی حال زیرش زده بود افتاد. 

فلش بک

شیوون تاپ هیکلی به تن داشت روی تخت دراز کشیده و سودنان که لباس خواب سفید توری به تن داشت دراغوشش بود . سودنان سربه بازوی لخت شیوون گذاشته بود قدری خود را جمع کرده در اغوش شیوون بود دستانش دور سینه شیوون حلقه شده بود چشمانش را بسته بود از بوی عطر تن همسرش لذت میبرد. شیوون هم دستی زیر سر سودنان و دست دیگر با موهای بلند سودنان ور میرفت ارام نوازشش میکرد خمار نگاهش میکرد.

سودنان همانطور که چشمانش را بسته بود با صدای ارامی گفت: یوبو....شیوون همانطور موهایش را نوازش میکرد گفت: هوم...سودنان هم ارام چشمانش را باز کرد هم نگاه چشمان خمار شیوون شد گفت: بهم یه قول میدی؟....قول میدی مراقب خودت باشی...بیشتر و بیشترو بیشتر از همیشه مراقب خودت باشی...حالا که ما قراره بچه دار بشیم...تو باید سالم  وسلامت بشی.... باید از این به بعد فکر بچه تو بکنی...مراقب خودت باشی ... باشه؟...باشه یوبو؟...بیشتر مراقب خودت باش تا اتفاقی برات نیوفته...باشه یوبو؟...

شیوون لبخند خیلی ملایمی به صورت خمار خود داد با صدی ارامی گفت: قول بدم؟... خوب تو که شغل منو میدونی چیه؟... من میتونم بهت قول بدم که مراقب خودم باشم... ولی خوب شغل من پر از حادثه ست... که ممکنه یه وقت...سودنان اخمی کرد دستش را جلوی دهان شیوون گذاشت انگشتش روی لبان شیوون گذاشت امر به سکوت کرد اخمی کرد گفت: نه یوبو...دیگه ادامه نده...میدونم شغلت چقدر پر خطره...ولی همین قول بسه...میدونم وقتی قول بدی عمل میکنی...پس منم همین قولتو قبول دارم...لبخندی زد گفت: ممنون که مراقب خودت هستی ....سرجلو برد ولبانش روی لبان شیوون گذاشت ارام و نرم بوسید....

پایان فلش بک

شیوون به سودنان چند شب قبل قول داده بود که مراقب خودش باشد ولی نشد ؛ گویی قولش را شکست .چند ساعت قبل کارخانه ای اتش گرفت و شیوون و تیمش برای خاموش کردن اتش رفتن و نگهبان کارخانه در انبار گیر افتاده بود شیوون برای کمکش رفت، چون ماسکش را به مرد داد خودش دود وارد ریه ش شد حالش بد شد. ولی شیوون حس کرد که دود اتش معمولی نبود بوی سیر تند میامد یعنی مواد شیمیای در حال سوختن واین یعنی داغون شدن ریه توسط دود اتش و این یعنی قولی که به سودنان داده بود شکسته شد نمیخواست بشکند ،ولی اتفاقی که منتظرش نبود بد قولش کرده بود.

********************************************************

کیو و مین هو باهم دوان وارد اورژانس شدند وسط سالن ایستادند نفس زنان به اطراف نگاه کردنند مین هو گفت: چه خبره؟...مارو پیج کردید؟... پرستاری دوان به طرفشان امد گفت: دکترلی...دکتر چو...اینجا...اینجا با دست به تختی که دورش پرده کشیده شده بود اشاره کرد .

مین هو کیو باهم رو برگردانند نگاهی به پرستار رو به پرده کردنند که جفتشان با دیدن چند اتش نشان ؛ کانگین و شیندونگ و سونگمین چشمانشان گشاد شد ابروهایشان بالا رفت وحشت زده نگاهی به هم کردنند روبه ان سه کیو با صدای لرزان گفت: اینا...اینا همکارای شیوون هیونگن...نکنه...نکنه...با حرف کیو مین هو از جا پرید دوان به طرف تخت رفت و کیو هم دنبالش دوید.  

****************************************************

**********************************************

لیتوک با چهره ای اشفته و لباس بهم ریخته دست به کمر به انبار که تقریبا سوخته بود دیوارهایش از دود اتش سیاه شده تقریبا اوار شده بود اتشش خاموش شده بود ولی تبدیل به ویرانه شده بود نگاه میکرد با مکث رو برگردانند به دونگهه که روی زمین ولو شده نشسته بود نگاه کرد اخم تاب داری به ابروهای خود داد گفت: بهتره که بهم بگی اینجا چه خبره؟...این بشکه ها چیه؟... چرا این بشکه ها تو انباره ماه؟...مال کیه؟...بهم توضیح بده اینجا چه خبره؟...برای چی تو انبار کارخونه من... میون اجناسی که خیلی مهم بود یه مشتری درشت پشتش بود...باید چند تا بشکه مواد شیمیای باشه...همه چیز بسوزه...از همه مهمتر...با این مواد شیمیای جون یه انسان به خطر افتاد...میدونی اگه  برای اون اتش نشان اتفای بیوفته چی میشه ؟...چی میخوای جواب خونواده  وهمکاراشو بدی؟...میدونی جرم داره و پیگرد قانونی داره؟...میدونی با این کار اونا از ما دست پلیس شکایت میکنن؟...بگو این بشکه ها مال کیا و چرا اینجاست؟...دونگهه سرراست کرد با چشمانی خیس و چهره اش درهم و غمگین به لیتوک نگاه میکرد مانده بود چه جوابی بدهد.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد